پارت70
#پارت70
رادوین:خب راستش من میخام برم سیدنی صبح پروازدارم
+خب،من الان باید چیکارکنم؟
رادوین:اااامممم،بهت میگم فقط میشه قبلش لوکیشن بدی بهم؟؟
+واسه چیته؟
رادوین:بده میفهمی
+اوکی برات میفرستم
رادوین:باشه منتظرتم
+فعلا
قطع کردم و براش فرستادم و برگشتم پیش بچه ها،جالب اینجاست ازم نپرسیدن کی بود یا چی گفت منم حرفی نزدم به ساعت نگاه کردم۱۰شب رو نشون میداد،حوصلم سررفته مونده بودم چیکارکنم چیکارنکنم که توی یه لحظه تصمیم گرفتم برم پیش کرم،رفتم کنارش نشستم وبادستم بازوشو گرفتم،داشت حرف میزد که بااین کارمن وایساد وبا تعجب برگشت سمتم منم خودمو زدم به بیخیالی طوری که انگار اتفاقی نیوفتاده بهش تکیه دادم و سرمو گذاشتم روی شونش،همینطور داشت نگام میکرد انگار منتظر بود چیزی بگم یا کاری کنم ولی من اصلا به روی خودم نیاوردم،یه کم که گذشت رو بهم گفت:میگم کیانا اتفاقی افتاده؟؟؟
+ن،چطور؟
کرم:اخه یهویی پاشدی اومدی پیش من اینطوری بهم چسپیدی
+الان تو ناراحتی من بهت چسپیدم؟؟؟
کرم:ن منظورم این نبود اخه من تاهمین یکی دوساعت پیشم اومدم فقط کنارت نشستم بهم گفتی چرا همش ور دل منی و میچسپی بهم بعد الان خودت اومدی برام سوال پیش اومد
+خب دوست دارم،هم این کهههه،کــــــــــــرم من حوصلم سررفته پاشو یه کاری کن
همینطور داشت نگام میکرد بدبخت حق داشت شاخ دربیاره،دیدم هیچ نمیگه زدم بهش و گفتم:بــــــاتوام
کرم:من الان چیکار کنم؟؟؟
+نـــمــــــیــــــــدونـــــــــــــم،فقط میدونم حوصلم سر رفته
یکم بهم نگاه کردوبعدش یهویی بلند شد و رو بهم گفت:پاشو
+هاااان؟؟؟
کرم:میگم پاشومگه نمیگی حوصلم سررفته؟
+اره
کرم:خب دیگه،بلند شو
بلند شدم که رو به بچه ها گفتم:بچه هامنو کیانا میریم یه کم بگردیم
پشت این حرف دست منو گرفت و راه افتاد.....
#loveintime
لطفا به اشتراک بزارید 👆🙏
@roman._.loveintime
رادوین:خب راستش من میخام برم سیدنی صبح پروازدارم
+خب،من الان باید چیکارکنم؟
رادوین:اااامممم،بهت میگم فقط میشه قبلش لوکیشن بدی بهم؟؟
+واسه چیته؟
رادوین:بده میفهمی
+اوکی برات میفرستم
رادوین:باشه منتظرتم
+فعلا
قطع کردم و براش فرستادم و برگشتم پیش بچه ها،جالب اینجاست ازم نپرسیدن کی بود یا چی گفت منم حرفی نزدم به ساعت نگاه کردم۱۰شب رو نشون میداد،حوصلم سررفته مونده بودم چیکارکنم چیکارنکنم که توی یه لحظه تصمیم گرفتم برم پیش کرم،رفتم کنارش نشستم وبادستم بازوشو گرفتم،داشت حرف میزد که بااین کارمن وایساد وبا تعجب برگشت سمتم منم خودمو زدم به بیخیالی طوری که انگار اتفاقی نیوفتاده بهش تکیه دادم و سرمو گذاشتم روی شونش،همینطور داشت نگام میکرد انگار منتظر بود چیزی بگم یا کاری کنم ولی من اصلا به روی خودم نیاوردم،یه کم که گذشت رو بهم گفت:میگم کیانا اتفاقی افتاده؟؟؟
+ن،چطور؟
کرم:اخه یهویی پاشدی اومدی پیش من اینطوری بهم چسپیدی
+الان تو ناراحتی من بهت چسپیدم؟؟؟
کرم:ن منظورم این نبود اخه من تاهمین یکی دوساعت پیشم اومدم فقط کنارت نشستم بهم گفتی چرا همش ور دل منی و میچسپی بهم بعد الان خودت اومدی برام سوال پیش اومد
+خب دوست دارم،هم این کهههه،کــــــــــــرم من حوصلم سررفته پاشو یه کاری کن
همینطور داشت نگام میکرد بدبخت حق داشت شاخ دربیاره،دیدم هیچ نمیگه زدم بهش و گفتم:بــــــاتوام
کرم:من الان چیکار کنم؟؟؟
+نـــمــــــیــــــــدونـــــــــــــم،فقط میدونم حوصلم سر رفته
یکم بهم نگاه کردوبعدش یهویی بلند شد و رو بهم گفت:پاشو
+هاااان؟؟؟
کرم:میگم پاشومگه نمیگی حوصلم سررفته؟
+اره
کرم:خب دیگه،بلند شو
بلند شدم که رو به بچه ها گفتم:بچه هامنو کیانا میریم یه کم بگردیم
پشت این حرف دست منو گرفت و راه افتاد.....
#loveintime
لطفا به اشتراک بزارید 👆🙏
@roman._.loveintime
۵.۷k
۲۹ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.