لجباز جذابP105
لجباز_جذابP105
ناچار رفتم توی یکی از اتاقا که دوتا پسر که انگار باهم دعوا کرده بودن با تعجب نگام کردن..
+هیییس..
اونام ادامه دادن.. که تو حرفاشون کوک رو شنیدم..
هول شدم و رفتم زیر میز و در باز شد..
_من با مدیر حرف زدم و قراره ببخشتون و یکی از بچه های کلاس گفت معلمتون راتون نمیده..
نگا کن چیکارم کردین..
..: هیونگ من باهاش بزور اشتی کردم.. نفهمه..
اونا داشتن با کوک حرف میزدن و منم زیر میز داشتم حرفاشونو گوشمیکردم که از همه جا همون موقع گوشیم زنگ خورد..
_گوشی کدومتونه؟
وااای نگید منم وااای..
..: من..
_خب جواب بده تو هم بیا بریم دفتر مدیر کارت داشت..
گوشی رو قطع کردم که صدای پیام اومد..
واای الان میاد بخدا..
_گوشیت رو زمینه؟
..: اره الان برش میدارم.. تو برو..
_دیوونه..
از اتاق رفت بیرون و پسره صدام کرد..
..: بیا رفت..
سرم و اوردم بیرون ونکاش کردم..
..: بیا دیگه..
+همینجا خوبه تو برو..
..: دیگه نمیاد.. بیا میخام باهات اشنا بشم.. کیوت..
از جام بلند شدم لباشام رو مرتب کردم..
..: اسمت چیه؟
+کیم ات.. تو؟
..: وونگ..
+عا..
وونگ: تو چرا انقدر کیوتی؟ اگه کیوت نبودی کمکت نمیکردم..
+نگا به چهرم نکن برخلافش اخلاق خیلی بدی دارم..
وونگ: خب حالا بگو چرا جونگ کوک اومد قایم شدی؟
+چون فضولیش به تو نیومده.. هوم؟
وونگ: پس میرم بهش میگم همه چیو اسمتم بلدم.. خخ
+یااا تو غلط میکنی بگی..
وونگ: پس چرا قایم شدی؟
+چون نباید میفهمید..
وونگ: خیلی ممنون از سوال جواب دادنت..
+اگه میفهمید شر میشد من دوست دخترشم.. حالا اوکیه؟ فقط دهن باز کنی من میدونمو تو..
وونگ: دهن باز کنم که تو تو دردسری من خخخ.. حالا ولش کن.. بیا دوست شیم..
+همین قدر که نجاتم دادی کافیه.. خب من میرم.. فعلا..
وونگ: کجا کجا؟ تازه اومدی نخواه زود بری.
+کلاس دارم دیر رسیدم..
وونگ: باشه کدوم کلاسی؟
+تو تو کدوم کلاسی؟
وونگ: کلاس جونگ کوک..
+منم آیو.. خخخ.. فعلا..
وونگ: صبر کن آیو دیگه کیه؟
+از تهیونگ و کوک بپرسی بهت میگن.. خب من دیگه برم.. بای..
از اتاق اومدم بیرونو با احتیاط از سالن رد شدم و رفتم توی کلاس که یه مرد معلم بود و آیو با تعجب نگام کرد..
+سلام ببخشید دیر اومدم..
..: مال این کلاسی؟
+ بله
..: چرا انقدر دیر؟
+ترافیک بود
..: خیلی خب بشین ولی از این به بعد زود بیا باشه؟
+باش.. ممنون
تا اخر کلاس نشسته بودم که اوون وو اومد تو..
~ببخشید.. ــــــ رو مدیر کارش داره.. میتونه بیاد؟
..: اره میتونه بره.. کلایم تمومه دیگه وسایلاتونو جمع کنید..
که زنگ خورد و معلم رفت ببرون و برگشتم به سمت ایو..
+هی آیو این مرده چی جذاب بود..
×اره جایگزین اومده.. دیدی چه خوبه؟
+اوم
×راستی خیلی خوشگل شدی.. خخ
+اوم من باید برم کوک نمیدونه من تو مدرسه ام هاا سوتی ندی..
×عجب.. قایم موشک بازیه؟
+اره یه جورایی.. خخ خب من رفتم..
از جام بلند شدم و رفتم بیرون..
کوک داشت با جیمین حرف میزد و به بچه ها نگا میکرد.. که یه دختره اومد جلوشون..
+احمق.. این دیگه کیه؟
دختره خیلی ناز داشت و جیمین خندید و لپشو کشید..
+فقط خدا کنه لاس نزنه.. مگر نه به چند تیکه نامساوی تبدیلش میکنمش..
جونگ کوک زیاد میخندید.. که ملیسا و اکیپش اومدن جلوم جیزی ندیدن..
ملیسا: هی چطوری خوشگل؟
+خوبم میشه بری کنار دارم چیزی میبینم..
ملیسا برگشت و نگاه کرد و خندید..
ملیسا: عااا.. کوکه میدونم..
که دوباره اومد جلوم..
+اذیت نکن مهمه..
ملیسا: دختره؟ خخخ
+اوم برو کنار..
رفت کنار و دیگه چیزی ندیدم و سر جاشون نبودن..
+هفف گم شدن راحت شدی؟
ملیسا: خب داد بزن بگو جونگ کوک خودش هر جا باشه سری میرسونه..
+نمیخوام.. عه ایناش دوباره اون دختره ایکبیرییی..
ملیسا: من جای تو بودم اجازه نفس کشیدن هم بهش نمیدادم..
+اره اما الان نمیتونم..
وونگ: هی ات.. شناختی؟
+اره..
ملیسا: این کیه؟
وونگ: دوستشم..
ملیسا: خب پس من مزاحم نمیشم.. فعلا.. بریم بچه ها..
+چیشده؟
وونگ: امم.. دیدمت گفتم بیام جات..
+عامم.. ولی نیا حالام برو..
وونگ: چرا؟
+چون دوستیت رو الکی با جونگ کوک خراب نکن.. الانم برگرد همون جایی که بودی..
وونگ: دوستیم؟
+اره ببینه داری با من حرف میزنی روزگارت تاریکه.. میری یا خودم برم؟
وونگ: اکه دوست پسرته چرا الان ازش دوری؟
+الان نزدیکش میشم اگه اجازه بدی..
وونگ: اون موقع چرا؟
+چون نمیشد.. ای بابااا.. برو دیگه..
از کنارش خواستم رد شم که دستمو گرفت.. و با جیمین از دور چشم تو چشم شدم..
+هی بیشهوور.. اگه میدیتم که میکشتمت..
ناچار رفتم توی یکی از اتاقا که دوتا پسر که انگار باهم دعوا کرده بودن با تعجب نگام کردن..
+هیییس..
اونام ادامه دادن.. که تو حرفاشون کوک رو شنیدم..
هول شدم و رفتم زیر میز و در باز شد..
_من با مدیر حرف زدم و قراره ببخشتون و یکی از بچه های کلاس گفت معلمتون راتون نمیده..
نگا کن چیکارم کردین..
..: هیونگ من باهاش بزور اشتی کردم.. نفهمه..
اونا داشتن با کوک حرف میزدن و منم زیر میز داشتم حرفاشونو گوشمیکردم که از همه جا همون موقع گوشیم زنگ خورد..
_گوشی کدومتونه؟
وااای نگید منم وااای..
..: من..
_خب جواب بده تو هم بیا بریم دفتر مدیر کارت داشت..
گوشی رو قطع کردم که صدای پیام اومد..
واای الان میاد بخدا..
_گوشیت رو زمینه؟
..: اره الان برش میدارم.. تو برو..
_دیوونه..
از اتاق رفت بیرون و پسره صدام کرد..
..: بیا رفت..
سرم و اوردم بیرون ونکاش کردم..
..: بیا دیگه..
+همینجا خوبه تو برو..
..: دیگه نمیاد.. بیا میخام باهات اشنا بشم.. کیوت..
از جام بلند شدم لباشام رو مرتب کردم..
..: اسمت چیه؟
+کیم ات.. تو؟
..: وونگ..
+عا..
وونگ: تو چرا انقدر کیوتی؟ اگه کیوت نبودی کمکت نمیکردم..
+نگا به چهرم نکن برخلافش اخلاق خیلی بدی دارم..
وونگ: خب حالا بگو چرا جونگ کوک اومد قایم شدی؟
+چون فضولیش به تو نیومده.. هوم؟
وونگ: پس میرم بهش میگم همه چیو اسمتم بلدم.. خخ
+یااا تو غلط میکنی بگی..
وونگ: پس چرا قایم شدی؟
+چون نباید میفهمید..
وونگ: خیلی ممنون از سوال جواب دادنت..
+اگه میفهمید شر میشد من دوست دخترشم.. حالا اوکیه؟ فقط دهن باز کنی من میدونمو تو..
وونگ: دهن باز کنم که تو تو دردسری من خخخ.. حالا ولش کن.. بیا دوست شیم..
+همین قدر که نجاتم دادی کافیه.. خب من میرم.. فعلا..
وونگ: کجا کجا؟ تازه اومدی نخواه زود بری.
+کلاس دارم دیر رسیدم..
وونگ: باشه کدوم کلاسی؟
+تو تو کدوم کلاسی؟
وونگ: کلاس جونگ کوک..
+منم آیو.. خخخ.. فعلا..
وونگ: صبر کن آیو دیگه کیه؟
+از تهیونگ و کوک بپرسی بهت میگن.. خب من دیگه برم.. بای..
از اتاق اومدم بیرونو با احتیاط از سالن رد شدم و رفتم توی کلاس که یه مرد معلم بود و آیو با تعجب نگام کرد..
+سلام ببخشید دیر اومدم..
..: مال این کلاسی؟
+ بله
..: چرا انقدر دیر؟
+ترافیک بود
..: خیلی خب بشین ولی از این به بعد زود بیا باشه؟
+باش.. ممنون
تا اخر کلاس نشسته بودم که اوون وو اومد تو..
~ببخشید.. ــــــ رو مدیر کارش داره.. میتونه بیاد؟
..: اره میتونه بره.. کلایم تمومه دیگه وسایلاتونو جمع کنید..
که زنگ خورد و معلم رفت ببرون و برگشتم به سمت ایو..
+هی آیو این مرده چی جذاب بود..
×اره جایگزین اومده.. دیدی چه خوبه؟
+اوم
×راستی خیلی خوشگل شدی.. خخ
+اوم من باید برم کوک نمیدونه من تو مدرسه ام هاا سوتی ندی..
×عجب.. قایم موشک بازیه؟
+اره یه جورایی.. خخ خب من رفتم..
از جام بلند شدم و رفتم بیرون..
کوک داشت با جیمین حرف میزد و به بچه ها نگا میکرد.. که یه دختره اومد جلوشون..
+احمق.. این دیگه کیه؟
دختره خیلی ناز داشت و جیمین خندید و لپشو کشید..
+فقط خدا کنه لاس نزنه.. مگر نه به چند تیکه نامساوی تبدیلش میکنمش..
جونگ کوک زیاد میخندید.. که ملیسا و اکیپش اومدن جلوم جیزی ندیدن..
ملیسا: هی چطوری خوشگل؟
+خوبم میشه بری کنار دارم چیزی میبینم..
ملیسا برگشت و نگاه کرد و خندید..
ملیسا: عااا.. کوکه میدونم..
که دوباره اومد جلوم..
+اذیت نکن مهمه..
ملیسا: دختره؟ خخخ
+اوم برو کنار..
رفت کنار و دیگه چیزی ندیدم و سر جاشون نبودن..
+هفف گم شدن راحت شدی؟
ملیسا: خب داد بزن بگو جونگ کوک خودش هر جا باشه سری میرسونه..
+نمیخوام.. عه ایناش دوباره اون دختره ایکبیرییی..
ملیسا: من جای تو بودم اجازه نفس کشیدن هم بهش نمیدادم..
+اره اما الان نمیتونم..
وونگ: هی ات.. شناختی؟
+اره..
ملیسا: این کیه؟
وونگ: دوستشم..
ملیسا: خب پس من مزاحم نمیشم.. فعلا.. بریم بچه ها..
+چیشده؟
وونگ: امم.. دیدمت گفتم بیام جات..
+عامم.. ولی نیا حالام برو..
وونگ: چرا؟
+چون دوستیت رو الکی با جونگ کوک خراب نکن.. الانم برگرد همون جایی که بودی..
وونگ: دوستیم؟
+اره ببینه داری با من حرف میزنی روزگارت تاریکه.. میری یا خودم برم؟
وونگ: اکه دوست پسرته چرا الان ازش دوری؟
+الان نزدیکش میشم اگه اجازه بدی..
وونگ: اون موقع چرا؟
+چون نمیشد.. ای بابااا.. برو دیگه..
از کنارش خواستم رد شم که دستمو گرفت.. و با جیمین از دور چشم تو چشم شدم..
+هی بیشهوور.. اگه میدیتم که میکشتمت..
۱۳.۵k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.