رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت بهار
#پارت_18
ملیس:ترانه یچی بگم نارحت نمیشی؟
-نه بگو عزیزم
ملیس:بدجورعاشق شدی!اصادیدی چجوری درموردش میحرفی!؟
میخای من باهاش ح...
نذاشتم ادامه بده
- اصلاااملیسا اصلامن بدم میادخودمو تحمیل کنم،از وقتی دیدمش همش خودمو زیرپاگذاشتم ولی اون منو نمی بینه اصا،دیگ بابودن رهانمیخوام بیشترکوچیک کنم خودمو!
ملیس:اگه رها نباشه؟
-حالا که هست،اگه نباشه هرکاری میکنم برای داشتنش!
ملیس لبخند زد:ملیس نیسم اگه خراب نکنم رابطه شونو!!!!
-نه نه ملیس من اینجوری نمیخام!باخراب کردن رابطه اونا رابطه مام درست نمیشه!
ملیس:منکه کاری نمیکنم ولی رهاچرا!مطمئناشده ب ماهور پیشنهادازدواجم میده!دیگه اونجاتهش درمیادوماهوررد میده وتامام!
-دیوونه ای،خب من برم دیگه!وسایلاموجمع کنم ک بریم تعطیلات
ملیس:بعدعیدکلاس دارید؟
-فق دوهفته،اکثرکتاباآخرشه بعدم که امتحانات
ملیس:اوکی پس خوبه،من کلا کلاس دارم،راستی بگم ماهور برسونتت؟
-ن عزیزم بهتره خودم برم!
ملیس:ن دیگه عه بریم منم بیام باهات نترس توراه اغفال نمیشین!
خندیدم
-خیلی ردی منحرف!
ملیس:مخلص شوما
ملیس رفت اتاق ماهور منم مانتومو پوشیدم؛خدایاخسته شدم!
چقدعذاب اخه؟رفتن بابابس نبود؟کارای سپهرومامان؟ امیرپارسای سمج؟این همه تنهایی؟اینهمه بی کسی؟اینا کافی نیست؟خب اینا هیچی حداقل ماهورمال من حداقل اینو بهم میدادی!تامیاد دلم خوش شه یه چیزجدیدمیشه!
نفهمیدم ملیس اومده واماده شده!
ملیس یه بشکن جلوم زد!
ملی:نگران نباش هرروز عکسای بی ریختشومیفرسم برات اصادلتنگش نمیشی!خودمم حواسم بهش هس!
ملیسوبغل کردم
ماهور
اومدم اتاق ملیس ک بگم بیان که دیدم مث فیلم هندی هموبغل کردن!
وایسادم نگاشون کردم!
ملیس:نگران نباش خب؟
- کار از نگرانی گذشته دیگ ناامید شدم تقریبا!
ملیس :نشوحق نداری بشی!
منکه نمی فهمیدم چی میگن! نمیخواستم بیشتر وایسم گوش بدم رفتم تو...
+ملیس!
برگشت طرفم + بریم؟!.
ملی: صبر کن یه مین الان میام
بعدم رفت بیرون!
ترانه
میدونستم اگه سرمو بگیرم بالا نگاش کنم اشکم در میاد!
بزور خودمو نگه داشتم اونم ساکت بود! انتظاری م نمیرفت ازش !
گفتم الان یا سکوت تا ملیس بیاد یا الان میزاره میره بیرون!
که اولیه درست بود! من یکی دیگه تحملشو نداشتم میخاستم برم بیرون داشتم از کنارش رد میشدم
+ الان مثلا خجالت کشیدی! یا حرف سامیه یوقت نخورمت!
همونجا کنارش وایسادم
- هیچکدوم و یه نفس عمیق کشیدم که فهمیدم همون عطر روز اولیو زده! فق دلم میخاست یه لحظه بغلم کنه حس ارامش اون لحظه رو میخاستم اما! با بغض بهش نگا کردم که دیدم بیتفاوت بهم نگا میکنه!
6 ماه گذشت! من بیشتر از قبل عاشقت شدم اماتودرعین این نزدیکی دورتر ازهمه ای برام!
#دورترین_نزدیک
☺🌸
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #جذاب #قشنگ #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
ملیس:ترانه یچی بگم نارحت نمیشی؟
-نه بگو عزیزم
ملیس:بدجورعاشق شدی!اصادیدی چجوری درموردش میحرفی!؟
میخای من باهاش ح...
نذاشتم ادامه بده
- اصلاااملیسا اصلامن بدم میادخودمو تحمیل کنم،از وقتی دیدمش همش خودمو زیرپاگذاشتم ولی اون منو نمی بینه اصا،دیگ بابودن رهانمیخوام بیشترکوچیک کنم خودمو!
ملیس:اگه رها نباشه؟
-حالا که هست،اگه نباشه هرکاری میکنم برای داشتنش!
ملیس لبخند زد:ملیس نیسم اگه خراب نکنم رابطه شونو!!!!
-نه نه ملیس من اینجوری نمیخام!باخراب کردن رابطه اونا رابطه مام درست نمیشه!
ملیس:منکه کاری نمیکنم ولی رهاچرا!مطمئناشده ب ماهور پیشنهادازدواجم میده!دیگه اونجاتهش درمیادوماهوررد میده وتامام!
-دیوونه ای،خب من برم دیگه!وسایلاموجمع کنم ک بریم تعطیلات
ملیس:بعدعیدکلاس دارید؟
-فق دوهفته،اکثرکتاباآخرشه بعدم که امتحانات
ملیس:اوکی پس خوبه،من کلا کلاس دارم،راستی بگم ماهور برسونتت؟
-ن عزیزم بهتره خودم برم!
ملیس:ن دیگه عه بریم منم بیام باهات نترس توراه اغفال نمیشین!
خندیدم
-خیلی ردی منحرف!
ملیس:مخلص شوما
ملیس رفت اتاق ماهور منم مانتومو پوشیدم؛خدایاخسته شدم!
چقدعذاب اخه؟رفتن بابابس نبود؟کارای سپهرومامان؟ امیرپارسای سمج؟این همه تنهایی؟اینهمه بی کسی؟اینا کافی نیست؟خب اینا هیچی حداقل ماهورمال من حداقل اینو بهم میدادی!تامیاد دلم خوش شه یه چیزجدیدمیشه!
نفهمیدم ملیس اومده واماده شده!
ملیس یه بشکن جلوم زد!
ملی:نگران نباش هرروز عکسای بی ریختشومیفرسم برات اصادلتنگش نمیشی!خودمم حواسم بهش هس!
ملیسوبغل کردم
ماهور
اومدم اتاق ملیس ک بگم بیان که دیدم مث فیلم هندی هموبغل کردن!
وایسادم نگاشون کردم!
ملیس:نگران نباش خب؟
- کار از نگرانی گذشته دیگ ناامید شدم تقریبا!
ملیس :نشوحق نداری بشی!
منکه نمی فهمیدم چی میگن! نمیخواستم بیشتر وایسم گوش بدم رفتم تو...
+ملیس!
برگشت طرفم + بریم؟!.
ملی: صبر کن یه مین الان میام
بعدم رفت بیرون!
ترانه
میدونستم اگه سرمو بگیرم بالا نگاش کنم اشکم در میاد!
بزور خودمو نگه داشتم اونم ساکت بود! انتظاری م نمیرفت ازش !
گفتم الان یا سکوت تا ملیس بیاد یا الان میزاره میره بیرون!
که اولیه درست بود! من یکی دیگه تحملشو نداشتم میخاستم برم بیرون داشتم از کنارش رد میشدم
+ الان مثلا خجالت کشیدی! یا حرف سامیه یوقت نخورمت!
همونجا کنارش وایسادم
- هیچکدوم و یه نفس عمیق کشیدم که فهمیدم همون عطر روز اولیو زده! فق دلم میخاست یه لحظه بغلم کنه حس ارامش اون لحظه رو میخاستم اما! با بغض بهش نگا کردم که دیدم بیتفاوت بهم نگا میکنه!
6 ماه گذشت! من بیشتر از قبل عاشقت شدم اماتودرعین این نزدیکی دورتر ازهمه ای برام!
#دورترین_نزدیک
☺🌸
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #جذاب #قشنگ #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۱۹.۶k
۰۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.