🖤فیک مافیایی شب پارت1🖤
🖤فیک مافیایی شب پارت1🖤
از زبان رونا :
تازه دو ماه که بهوش اومدم ولی وقتی بهوش اومدم پدر و مادرم مرده بودن و فقط من زنده موندم از اینکه فقط من زنده موندم عصبانی بودم....
«فلش بک/:
مامان رونا: دخترم حاضری..
رونا: بله مامان حاضرم
قرار بود بریم مسافرت من خیلی مسافرت رفتن رو دوس دارم میخواستیم بریم لب دریا..
«3ساعت بعد»
«توی ماشین»
پدر رونا: خب رسیدیم
بیاین پایین..
رونا: خیلی خوشحال بودم که ما سه تا دور همیم. و لب دریا انقدر خوش گذرونی کردیم که شب شد و دیگه باید میرفتیم ولی من دلم نمیخواست بریم هق..
«توی راه خانه»
راوی: درحال برگشت به خونه بودن که ی لحظه پدر رونا خوابش میبره و تصادف میکنن..
رونا: داشتم به بیرون نگاه میکردم که یه لحظه ماشین تصادف کرد و دیگه هیچی نفهمیدم..
پایان فلش بک»
از زبان رونا :
تازه دو ماه که بهوش اومدم ولی وقتی بهوش اومدم پدر و مادرم مرده بودن و فقط من زنده موندم از اینکه فقط من زنده موندم عصبانی بودم....
«فلش بک/:
مامان رونا: دخترم حاضری..
رونا: بله مامان حاضرم
قرار بود بریم مسافرت من خیلی مسافرت رفتن رو دوس دارم میخواستیم بریم لب دریا..
«3ساعت بعد»
«توی ماشین»
پدر رونا: خب رسیدیم
بیاین پایین..
رونا: خیلی خوشحال بودم که ما سه تا دور همیم. و لب دریا انقدر خوش گذرونی کردیم که شب شد و دیگه باید میرفتیم ولی من دلم نمیخواست بریم هق..
«توی راه خانه»
راوی: درحال برگشت به خونه بودن که ی لحظه پدر رونا خوابش میبره و تصادف میکنن..
رونا: داشتم به بیرون نگاه میکردم که یه لحظه ماشین تصادف کرد و دیگه هیچی نفهمیدم..
پایان فلش بک»
۱۵.۵k
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.