ادامه پارت 3
ادامه پارت 3
نامجون: احتمالا رفتن لباس بخرن واسه چهیونگ و هانی لباس بگیرن چون واسه کنسرت لباس نداشتن
جین: وایسا ببینم کنسرت؟
شوگا: مگه کنسرت قرار بود بزاریمممم؟
نامجون: مگه بهتون بچه ها نگفتن
جین و شوگا: نه
نامجون: خوب مشکلی نیست سه روز دیگه اجرا داریم و امشب هم برای همین گفتم بریم خونه تا بتونیم تمرین کنیم
جین: ما الان باید بفهمیم؟
نامجون: جیهوپ قرار بود بهتون بگه
شوگا: اصلا کدوم آهنگ و قراره اجرا کنیم حالا؟
نامجون: دینامیت،باتر،فیک لاو....
شوگا و جین: عالیه پاشین بریم
مینهو: خوب مثل این که تفریح به ما نیومده
جیمین: خوب دوستان عزیز همه چی کنکله پاشین برین خونه هاتون....
ایونجین: شاید رفتن بار....
جین: شاید ولی مهم نیست پاشین بریم
همه بلند شدن و حرکت کردن سمت ماشین ها
همه سوار شدن همه حرکت کردیم سمت خونهه بعد 45مین رسیدیم از ماشین ها پیاده شدیم،وسایل رو از تو ماشین برداشتیم و رفتیم داخل چون شب بود و همه خسته بودیم هر کدوم یه اتاق برداشتیم و رفتیم که بخوابیم جیهوپ و تهیونگ هم نیم ساعت بعد ما اومدن.....
"فردا صبح..."
ویو جین« از خواب زود تر از همه بلند شدم رفتم تا صبحونه رو آماده کنم که دیدم هیچ کدومشون هنوز از خواب بیدار نشده بودن حوصلم سر رفته بود شروع کردم به کرم ریختن...
پارت چهار پنج و شیش و هفت باهم آپ میشن...
خوب من بالاخره پیدام شد این مدت همش تو ختم بودم...
الآنم به زور اومدم
خیلی ممنونم ازتون که تو این مدت آنفالو نکردین...
پارت بعدی رو بعد تاسوعا عاشورا میزارم....
نامجون: احتمالا رفتن لباس بخرن واسه چهیونگ و هانی لباس بگیرن چون واسه کنسرت لباس نداشتن
جین: وایسا ببینم کنسرت؟
شوگا: مگه کنسرت قرار بود بزاریمممم؟
نامجون: مگه بهتون بچه ها نگفتن
جین و شوگا: نه
نامجون: خوب مشکلی نیست سه روز دیگه اجرا داریم و امشب هم برای همین گفتم بریم خونه تا بتونیم تمرین کنیم
جین: ما الان باید بفهمیم؟
نامجون: جیهوپ قرار بود بهتون بگه
شوگا: اصلا کدوم آهنگ و قراره اجرا کنیم حالا؟
نامجون: دینامیت،باتر،فیک لاو....
شوگا و جین: عالیه پاشین بریم
مینهو: خوب مثل این که تفریح به ما نیومده
جیمین: خوب دوستان عزیز همه چی کنکله پاشین برین خونه هاتون....
ایونجین: شاید رفتن بار....
جین: شاید ولی مهم نیست پاشین بریم
همه بلند شدن و حرکت کردن سمت ماشین ها
همه سوار شدن همه حرکت کردیم سمت خونهه بعد 45مین رسیدیم از ماشین ها پیاده شدیم،وسایل رو از تو ماشین برداشتیم و رفتیم داخل چون شب بود و همه خسته بودیم هر کدوم یه اتاق برداشتیم و رفتیم که بخوابیم جیهوپ و تهیونگ هم نیم ساعت بعد ما اومدن.....
"فردا صبح..."
ویو جین« از خواب زود تر از همه بلند شدم رفتم تا صبحونه رو آماده کنم که دیدم هیچ کدومشون هنوز از خواب بیدار نشده بودن حوصلم سر رفته بود شروع کردم به کرم ریختن...
پارت چهار پنج و شیش و هفت باهم آپ میشن...
خوب من بالاخره پیدام شد این مدت همش تو ختم بودم...
الآنم به زور اومدم
خیلی ممنونم ازتون که تو این مدت آنفالو نکردین...
پارت بعدی رو بعد تاسوعا عاشورا میزارم....
۴.۷k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.