سفر به پاریس
سفر به پاریس
پارت:2
ویو جین« بعد چند ساعت رسیدیم پاریس هواپیما ک فرود اومد همه پیاده شدیم از فرودگاه خارج شدیم چند تا ماشین منتظرمون بودن من و ایون،شوگا و مینهو و آری با یه ماشین رفتیم ته و چهیونگ،جیمین و سوا هم با یه ماشین رفتن جیهوپ و هانی،نامجون و جیوو هم با یه ماشین بودن جونگکوک و لینا هم ک باهم بودن...
قرار بود بریم یه شب رو تو یه هتل بمونیم فرداش بریم یه خونه ک مال یکی از دوستای بچه ها بود موقع رفتن به هتل جونگکوک و لینا راه رو گم کردن😂
جیوو: کوک و لینا کجا موندن الان نیم ساعت ک منتظرشون هستیم
نامجون: نکنه گم شدن از کوک بیشتر از این هم انتظار نمیره
جین: یکی باید این و به خودت بگه
ایون: خو چرا رنگش نمیزنین؟
جین: داداش توعه
ایون: رفیق و هم گروهی شما هم هست تازه نامجون برادر زن کوک هم میشه
نامجون الان من زنگ لینا میزنم...
ایون: زحمت نکش خودم زنگ میزنم
گوشیم رو برداشتم و به کوک زنگ زدم بهش بعد از چند تا بوق جواب داد
کوک: بله
ایون: کجایی؟
کوک: والا خودمم نمیدونم
ایون: گم شدی؟
کوک:شاید
لینا از اون ور: شاید چیه جونگکوکااا ما رسما گم شدیم
ایون: مگه آدرس رو نداشتین با خنده*
کوک: چرا داشتیم فقط الان بجای اون ک اونجا باشیم جلو یه مغازه این ک لباس عروس میفروش
ایون: لباس عروس وات؟
کوک: آره...
لینا شییی نظرت چیه همین جا عروسیمون رو بگیرم؟
لینا: آره آره خیلی خوب میشههه
ایون: یا خدا چتونه شما کجایین؟
کوک: میگم ک جلو لباس عروس فروشی
ایون: خو کجا اسمش چیه؟
کوک: یه لحظه واسا
از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل مغازه هه ازشون پرسیدم اینجا کجاس بهم گفتن منم به ایون گفتم
ایون: اوکی الان میگم ته بیاد دنبالتون
کوک: اوکی
"پایان تماس"
ایون: به ته گفتم و ته رفت دنبالشون
ته: وقتی ایون ماجرا رو برامون تعریف کرد همه پاره شدیم از خنده بعدش من رفتم دنبالشون وای گاد اینا چرا انقد سمن
وقتی رسیدم پیششون قرار شد من جلو برم اونا پشت سرم بیان تو راه برگشتم بودیم که....
خوب اینم پارت دو شرمنده دور شد نت نداشتم فردا یا پس فردا به احتمال زیاد فیک عشق غیر منتظره رو میزارم ممنون ک حمایت میکنین:)
شرایطش 12تا لایک و 6تا کامنته:)
#فیک
#بی_تی_اس
پارت:2
ویو جین« بعد چند ساعت رسیدیم پاریس هواپیما ک فرود اومد همه پیاده شدیم از فرودگاه خارج شدیم چند تا ماشین منتظرمون بودن من و ایون،شوگا و مینهو و آری با یه ماشین رفتیم ته و چهیونگ،جیمین و سوا هم با یه ماشین رفتن جیهوپ و هانی،نامجون و جیوو هم با یه ماشین بودن جونگکوک و لینا هم ک باهم بودن...
قرار بود بریم یه شب رو تو یه هتل بمونیم فرداش بریم یه خونه ک مال یکی از دوستای بچه ها بود موقع رفتن به هتل جونگکوک و لینا راه رو گم کردن😂
جیوو: کوک و لینا کجا موندن الان نیم ساعت ک منتظرشون هستیم
نامجون: نکنه گم شدن از کوک بیشتر از این هم انتظار نمیره
جین: یکی باید این و به خودت بگه
ایون: خو چرا رنگش نمیزنین؟
جین: داداش توعه
ایون: رفیق و هم گروهی شما هم هست تازه نامجون برادر زن کوک هم میشه
نامجون الان من زنگ لینا میزنم...
ایون: زحمت نکش خودم زنگ میزنم
گوشیم رو برداشتم و به کوک زنگ زدم بهش بعد از چند تا بوق جواب داد
کوک: بله
ایون: کجایی؟
کوک: والا خودمم نمیدونم
ایون: گم شدی؟
کوک:شاید
لینا از اون ور: شاید چیه جونگکوکااا ما رسما گم شدیم
ایون: مگه آدرس رو نداشتین با خنده*
کوک: چرا داشتیم فقط الان بجای اون ک اونجا باشیم جلو یه مغازه این ک لباس عروس میفروش
ایون: لباس عروس وات؟
کوک: آره...
لینا شییی نظرت چیه همین جا عروسیمون رو بگیرم؟
لینا: آره آره خیلی خوب میشههه
ایون: یا خدا چتونه شما کجایین؟
کوک: میگم ک جلو لباس عروس فروشی
ایون: خو کجا اسمش چیه؟
کوک: یه لحظه واسا
از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل مغازه هه ازشون پرسیدم اینجا کجاس بهم گفتن منم به ایون گفتم
ایون: اوکی الان میگم ته بیاد دنبالتون
کوک: اوکی
"پایان تماس"
ایون: به ته گفتم و ته رفت دنبالشون
ته: وقتی ایون ماجرا رو برامون تعریف کرد همه پاره شدیم از خنده بعدش من رفتم دنبالشون وای گاد اینا چرا انقد سمن
وقتی رسیدم پیششون قرار شد من جلو برم اونا پشت سرم بیان تو راه برگشتم بودیم که....
خوب اینم پارت دو شرمنده دور شد نت نداشتم فردا یا پس فردا به احتمال زیاد فیک عشق غیر منتظره رو میزارم ممنون ک حمایت میکنین:)
شرایطش 12تا لایک و 6تا کامنته:)
#فیک
#بی_تی_اس
۵.۱k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.