سفر به پاریس
سفر به پاریس
پارت:3
ویو تهیونگ« وسط راه بودیم ک ایون باز زنگ زد به من و گفت قرار شده کلا هتل نریم بریم یکم بگردیم و بعد بریم خونه ای ک قرار بود بریم گفته بودن دوتا خونه کنار همه و خیلی بزرگه و دم رودخونس.... حتی فکر کردن بهش هم وایب خوبی میداد منم اوکی دادم قرار شد همه که جلو در هتل جمع شدیم بعد حرکت کنیم
بعد چند مین رسیدیم از ماشین پیاده شدم و رفتم کنارشون ایستادم کوک و لینا هم اومدن
جین: خوب بریم؟
کوک: کجا؟
جین: مگه ته بهت نگفته؟
کوک: نچ
جین: خوب میخوایم بریم بیرون بگریدم بعد بریم خونه دیگه هتل نمیایم
کوک: عه خوب بریم
لینا: من دیگه حالم از ماشین بهم میخوره بیاین راه بریم
کوک: منم
ایون: از اونجایی ک از بس تو ماشین بودم حالم ازش بهم میخوره منم میگم پیاده بریم بگردیم بعد بیایم دنبال ماشین ها
مینهو: من موافقم
ایون: خوب دیگه بریم باید چند تا وسیله هم بخریم اونجا خوراکی فک نکنم باشه اگه هم نباشه میدونین تق نق های من رو سرتونه
جین: الحق که زن خودمی
ایون: حیح
"چند مین بعد وسط خیابون"
شوگا: بیب
مینهو: جون؟
شوگا: میدونی چقد دوست دارم
مینهو:من بیشتر
شوگا: نه من بیشتر
مینهو: نه من بیشتر تر
شوگا: من بیشتر تر
آری: مامان بابا بسه بقیش برا تو خونه
مینهو: نه تو برو پیش داییت و زن داییت
آری: نمیخواد
مینهو: خوب پس کجا بودیم؟
شوگا: من بیشتر دوست دارما
مینهو: نه من بیشتر تر
این داستان تا دوساعت بعد ادامه دارد
جیوو: این دوتا باز شروع کردن؟
ایون: چه جورم عه اونجا بستنی فروشی هست بریم بستنی بخوریم؟
جیوو: آخ گفتی بستنی
نامجون و جین: اوکی بریم
جین: بقیه نمیاین؟
کوک: من و لینا هم میایم
جیهوپ: من و هانی بریم یه جایی حالا میایم بعد ته تو و چهیونگ هم بیاین
ته: باشه دست چهیونگ رو تو دستام قفل کردم و همراه هوپی هیونگ رفتم
جین: اوکی
ایون: مینهو شما سه تا نمیای بریم بستنی بخوریم؟
مینهو: چرا شما جلو تر برین ماهم میایم
ایون: اوکی
"چند مین بعد درحال خوردن بستنی"
ایون: جیهوپ و ته کجا قرار بود برن؟
جین: ما از کجا بدونیم؟
ایون: چیمدونم...
پارت:3
ویو تهیونگ« وسط راه بودیم ک ایون باز زنگ زد به من و گفت قرار شده کلا هتل نریم بریم یکم بگردیم و بعد بریم خونه ای ک قرار بود بریم گفته بودن دوتا خونه کنار همه و خیلی بزرگه و دم رودخونس.... حتی فکر کردن بهش هم وایب خوبی میداد منم اوکی دادم قرار شد همه که جلو در هتل جمع شدیم بعد حرکت کنیم
بعد چند مین رسیدیم از ماشین پیاده شدم و رفتم کنارشون ایستادم کوک و لینا هم اومدن
جین: خوب بریم؟
کوک: کجا؟
جین: مگه ته بهت نگفته؟
کوک: نچ
جین: خوب میخوایم بریم بیرون بگریدم بعد بریم خونه دیگه هتل نمیایم
کوک: عه خوب بریم
لینا: من دیگه حالم از ماشین بهم میخوره بیاین راه بریم
کوک: منم
ایون: از اونجایی ک از بس تو ماشین بودم حالم ازش بهم میخوره منم میگم پیاده بریم بگردیم بعد بیایم دنبال ماشین ها
مینهو: من موافقم
ایون: خوب دیگه بریم باید چند تا وسیله هم بخریم اونجا خوراکی فک نکنم باشه اگه هم نباشه میدونین تق نق های من رو سرتونه
جین: الحق که زن خودمی
ایون: حیح
"چند مین بعد وسط خیابون"
شوگا: بیب
مینهو: جون؟
شوگا: میدونی چقد دوست دارم
مینهو:من بیشتر
شوگا: نه من بیشتر
مینهو: نه من بیشتر تر
شوگا: من بیشتر تر
آری: مامان بابا بسه بقیش برا تو خونه
مینهو: نه تو برو پیش داییت و زن داییت
آری: نمیخواد
مینهو: خوب پس کجا بودیم؟
شوگا: من بیشتر دوست دارما
مینهو: نه من بیشتر تر
این داستان تا دوساعت بعد ادامه دارد
جیوو: این دوتا باز شروع کردن؟
ایون: چه جورم عه اونجا بستنی فروشی هست بریم بستنی بخوریم؟
جیوو: آخ گفتی بستنی
نامجون و جین: اوکی بریم
جین: بقیه نمیاین؟
کوک: من و لینا هم میایم
جیهوپ: من و هانی بریم یه جایی حالا میایم بعد ته تو و چهیونگ هم بیاین
ته: باشه دست چهیونگ رو تو دستام قفل کردم و همراه هوپی هیونگ رفتم
جین: اوکی
ایون: مینهو شما سه تا نمیای بریم بستنی بخوریم؟
مینهو: چرا شما جلو تر برین ماهم میایم
ایون: اوکی
"چند مین بعد درحال خوردن بستنی"
ایون: جیهوپ و ته کجا قرار بود برن؟
جین: ما از کجا بدونیم؟
ایون: چیمدونم...
۴.۰k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.