Part49
#Part49
- هع باید با محیط آشنایی ! والا این محیطی که تو میگی فرقی با جشن تولد نداره که بخوام آشنا شم !
- نزار بات بداخلاق بشم گوش کن بم !
میشینی تا بیام بگم میتونی بیای یا نه !
...........
#ساعد
به یاشار زنگ زدم و با یاد آوری مهمونی امروز که در واقع معامله بود شروع کردم به آماده شدن :
یه پیرهن مشکی ساده کش موهام و هم پوشیدم یه شلوار پارچه ای مشکی و کفش
یه عطر تلخ و سرد زدم
موهامو بالا شونه کردم و یکم ریشام و مرتب کردم و تامام
دختر کش شدم 😁
سوار ماشین شدم و سریع رفتم عمارت فرهاد...
توراه هم هی واسه خودم صلوات میفرستادم چون یه یکساعتی دیر کردم و قرار بود فرهاد تیکم کنه چون خیلی سر قرار و زمان خیلی حساس بود .
#هلیا
یه نیم ساعت گذشته بود و فعلا سر یه میز جدا داشتن واسه خودشون خش و بش میکردن
من بیکار سعی میکردم بفهمم که چی میگن
ولی صحبت دو نفر دیگه توجهمو به خودش جلب کرد :
- همون آقاهه که پیرهن شلوار مشکی پوشیده ؟
- آره حواست باشه هاا تا لیوانو دادی سریع جیم بزنی و لباسات و عوض کنی تا تشخیص ندن ... به اندازه کافی که سم ریختی نه ؟
- بله بله قربان خیالتون راحت کارمو درست انجام میدم .....
دقت که کردم اشاره هاشون سمت یاشار بود پس ...
پس یعنی قراره به یاشار سم بدن ؟
هع منم اینجا گاوم میزارم کارشونو انجام بدن !
با یه حرکت سریع دویدم به اون سمت و از عمد تنه بهش زدم و لیوان افتاد زمین و هزار تیکه شد و بایه عذر خواهی رفتم تو حیاط....
هوففففف
یاشار اگه میفهمید که میکشتم .
- هع باید با محیط آشنایی ! والا این محیطی که تو میگی فرقی با جشن تولد نداره که بخوام آشنا شم !
- نزار بات بداخلاق بشم گوش کن بم !
میشینی تا بیام بگم میتونی بیای یا نه !
...........
#ساعد
به یاشار زنگ زدم و با یاد آوری مهمونی امروز که در واقع معامله بود شروع کردم به آماده شدن :
یه پیرهن مشکی ساده کش موهام و هم پوشیدم یه شلوار پارچه ای مشکی و کفش
یه عطر تلخ و سرد زدم
موهامو بالا شونه کردم و یکم ریشام و مرتب کردم و تامام
دختر کش شدم 😁
سوار ماشین شدم و سریع رفتم عمارت فرهاد...
توراه هم هی واسه خودم صلوات میفرستادم چون یه یکساعتی دیر کردم و قرار بود فرهاد تیکم کنه چون خیلی سر قرار و زمان خیلی حساس بود .
#هلیا
یه نیم ساعت گذشته بود و فعلا سر یه میز جدا داشتن واسه خودشون خش و بش میکردن
من بیکار سعی میکردم بفهمم که چی میگن
ولی صحبت دو نفر دیگه توجهمو به خودش جلب کرد :
- همون آقاهه که پیرهن شلوار مشکی پوشیده ؟
- آره حواست باشه هاا تا لیوانو دادی سریع جیم بزنی و لباسات و عوض کنی تا تشخیص ندن ... به اندازه کافی که سم ریختی نه ؟
- بله بله قربان خیالتون راحت کارمو درست انجام میدم .....
دقت که کردم اشاره هاشون سمت یاشار بود پس ...
پس یعنی قراره به یاشار سم بدن ؟
هع منم اینجا گاوم میزارم کارشونو انجام بدن !
با یه حرکت سریع دویدم به اون سمت و از عمد تنه بهش زدم و لیوان افتاد زمین و هزار تیکه شد و بایه عذر خواهی رفتم تو حیاط....
هوففففف
یاشار اگه میفهمید که میکشتم .
۲.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.