پارت پنجم
پارت پنجم
از خواب بیدار شدم جیمین بیدار کردم
رفتیم پایین
پرش زمان
ناهار خوردیم دوست های جیمین زنگ زدن گفتن میام اب بازی
جیمین به من گفت
گفتم باشه فقط یه چیز
کفت چی
گفتم حق نداری لخت با
گفت باشه
همه داشتن اب بازی میکردن من خونع موند داشتم از پنچره به جیمین نگاه میکرد جیمین یه دویت
به نا جونگوک
بود دویت دختر به جیمین چیبیده بود
انگارنه انگار که خود دویت پیر داره
جونگکوک اومد تو بههم گفت تو نمیای
گفتم نه گفت من یه فکری دارم
گفتم چی گفت تو برو یه لبای
لخت بپوی
منم گفتم فهمیدم
رفتم پایین
جونگکوک
اومد باهم اب بازی کردیم
از زباان جیمینن
از هری میترکیدم
از خواب بیدار شدم جیمین بیدار کردم
رفتیم پایین
پرش زمان
ناهار خوردیم دوست های جیمین زنگ زدن گفتن میام اب بازی
جیمین به من گفت
گفتم باشه فقط یه چیز
کفت چی
گفتم حق نداری لخت با
گفت باشه
همه داشتن اب بازی میکردن من خونع موند داشتم از پنچره به جیمین نگاه میکرد جیمین یه دویت
به نا جونگوک
بود دویت دختر به جیمین چیبیده بود
انگارنه انگار که خود دویت پیر داره
جونگکوک اومد تو بههم گفت تو نمیای
گفتم نه گفت من یه فکری دارم
گفتم چی گفت تو برو یه لبای
لخت بپوی
منم گفتم فهمیدم
رفتم پایین
جونگکوک
اومد باهم اب بازی کردیم
از زباان جیمینن
از هری میترکیدم
۵۰.۵k
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.