بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را

بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را

چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را

ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم

وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را

انوری
دیدگاه ها (۵۹)

آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختمبی تو ای آرام جان یا ساختم یا...

ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯼ ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺗﺴﮑﯿﻨﯽﺁﺧﺮ ﺍﯼ ﻣﺎﻩ ﺗﻮ ﻫﻤﺪﺭﺩ ﻣﻦ ﻣﺴﮑﯿﻨﯽ...

گفته بودی که به فریاد تو روزی برسم کی به فریاد رسی ای همه فر...

مستان می‌عشق درین بادیه رفتندمن ماندم و از ماندن من نیز اثر ...

برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده‌امور چه آزادم ترا تا زنده‌ام...

اگر عشقت به جای جان ندارمبه زلف کافرت ایمان ندارمچو گفتی ننگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط