part(4) 🫂🖇🩺💊
part(4) 🫂🖇🩺💊
بورا:حاضر شدم که برم
رستوران:/
ماریا:اینجا*دستشو میبره بالا*
بورا:سلام
ماریا:سلام چطوری؟؟
بورا:خوبم تو خوبی؟؟
ماریا:عاره ممنون
بورا:خب کاری داشتی گقتی بیام اینجا؟؟
ماریا:مگه وقتی میخوام دوستمو ببینن دلیل میخواد؟؟
بورا:بررررو من اورو میشناسم بگو ببینن چی میخوای؟؟
ماریا:هیچی بابا ناراحتم
بورا:برای چی؟؟
ماریا:کوک و میشناسی که؟؟
بورا:همون پسره که تو گروهههههه امممم اسمش چی بود؟وونی که تو تو شزکتشون کار میکنی؟
ماریا:بی تی اس هست
بورا:عاها عاره خوب؟؟
ماریا:هچی بابا دستش شکسته منن ناراحتم
بورا:*خنده*
ماریا:چیه خو نکنه عاشقش شدی؟؟
ماریا:ن بابا من که هر روز اونو میبینم اگه عاشقش میشدم که میگفتم
بورا:پس چیه
ماریا:خوب ناراحتم براش
بورا:اتفاقا چند روز پیش ی نفرو اوردن اسمش کوک بود دستشم اسیب دیده بود
ماریا:دختر تو..تو اونو درمان کردی؟؟؟
بورا:حالا نمیدونم که خودش بود یا نه چون ماسک داشت
ماریا:دیگه بدتر تو دست اونو..واییییییییی *خرذوق*
بورا:چته تو توکه هر روز میبینیش چی میگی
ماریا:دیگه اونجا کار نمیکنم
بورا:وا چرا؟؟
ماریا هیچی قراردادم تموم شد رئیس بیمارستان هم گفت..
بورا:دیگه بیا بیرون از اونجا
ماریا:عاره*ناراحت*چون وقتی دست کوک اسیب دیده بود من نبودم اونجا که درمانش کنن و انداختنم بیرون وگرنه دوسال بود که اونجا بودم
بورا:خب اینجوری که بهتره میتونی بیای توی بیمارستان پیش خودم
ماریا:میخوان ی دکتر دیگه از بخش ما انتخاب کنن
بورا:خب؟؟
ماریا:فک کنم تو باشی
بورا:چی؟مننن؟
ماریا:عاره شنیدم دکتر کیم داشت میگفت به رئیس که تو گزینه خوبی هستی چون خوب کارتو بلدی
بورا:ننهههههههههه من خوشم نمیاد ازشون
ماریا:حیلیم دلت بخوادد
بورا:دلم نمیخواد که چی؟؟
...
بورا:حاضر شدم که برم
رستوران:/
ماریا:اینجا*دستشو میبره بالا*
بورا:سلام
ماریا:سلام چطوری؟؟
بورا:خوبم تو خوبی؟؟
ماریا:عاره ممنون
بورا:خب کاری داشتی گقتی بیام اینجا؟؟
ماریا:مگه وقتی میخوام دوستمو ببینن دلیل میخواد؟؟
بورا:بررررو من اورو میشناسم بگو ببینن چی میخوای؟؟
ماریا:هیچی بابا ناراحتم
بورا:برای چی؟؟
ماریا:کوک و میشناسی که؟؟
بورا:همون پسره که تو گروهههههه امممم اسمش چی بود؟وونی که تو تو شزکتشون کار میکنی؟
ماریا:بی تی اس هست
بورا:عاها عاره خوب؟؟
ماریا:هچی بابا دستش شکسته منن ناراحتم
بورا:*خنده*
ماریا:چیه خو نکنه عاشقش شدی؟؟
ماریا:ن بابا من که هر روز اونو میبینم اگه عاشقش میشدم که میگفتم
بورا:پس چیه
ماریا:خوب ناراحتم براش
بورا:اتفاقا چند روز پیش ی نفرو اوردن اسمش کوک بود دستشم اسیب دیده بود
ماریا:دختر تو..تو اونو درمان کردی؟؟؟
بورا:حالا نمیدونم که خودش بود یا نه چون ماسک داشت
ماریا:دیگه بدتر تو دست اونو..واییییییییی *خرذوق*
بورا:چته تو توکه هر روز میبینیش چی میگی
ماریا:دیگه اونجا کار نمیکنم
بورا:وا چرا؟؟
ماریا هیچی قراردادم تموم شد رئیس بیمارستان هم گفت..
بورا:دیگه بیا بیرون از اونجا
ماریا:عاره*ناراحت*چون وقتی دست کوک اسیب دیده بود من نبودم اونجا که درمانش کنن و انداختنم بیرون وگرنه دوسال بود که اونجا بودم
بورا:خب اینجوری که بهتره میتونی بیای توی بیمارستان پیش خودم
ماریا:میخوان ی دکتر دیگه از بخش ما انتخاب کنن
بورا:خب؟؟
ماریا:فک کنم تو باشی
بورا:چی؟مننن؟
ماریا:عاره شنیدم دکتر کیم داشت میگفت به رئیس که تو گزینه خوبی هستی چون خوب کارتو بلدی
بورا:ننهههههههههه من خوشم نمیاد ازشون
ماریا:حیلیم دلت بخوادد
بورا:دلم نمیخواد که چی؟؟
...
۵۰.۵k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.