جرعهایازتو
╭────────╮
𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮
╰────────╯
جـرعــهایازتــو²⁰
جام رو داد دستم و گفت:این خون تازهست،بنوش حتما خوشت میاد
خون؟
چشمام گرد شدن.
جونگ کوک سریع جام رو از من گرفت و گفت:لورن O+ نمینوشه
مادربزرگ تعجب وار گفت:چی؟
جام خون رو گذاشت رو میز و یه جام دیگه برداشت و توش شراب ریخت و گفت:بجاش شراب مینوشه
و بعد داد دستم.
مادربزرگ خمی به ابروش آورد و مشکوک نگاهمون کرد و گفت:هرجور مایلید
و بعد یه لبخند کمرنگ زد و رفت
هوفی کشیدم و جرعه ای از مشروب خوردم.
جونگ کوک نیشخندی زد و گفت:تشکر نمیکنی؟
هوفی کشیدم و گفتم:اگه لو میرفتم برای تو هم بد میشد
زیر لب خنده ای کرد.
به اطرافش نگاهی انداخت و رفت.
هیچوقت نمیتونم درکش کنم..
چرا یورا رو نمیبینم؟
حتما مادربزرگ نذاشته از اتاقش بیاد بیرون..
نیم ساعت گذشته اما هنوز جونگ کوک نیومده.
یعنی کجا رفته؟
با کنجکاوی از پله ها بالا رفتم.
در اتاق بازه،حتما رفته استراحت کنه.
به سمت اتاق رفتم و از لای در نگاهی به داخل انداختم.
با صحنه ای که دیدم خشکم زد.
جونگ کوک روی تخت نشسته بود و یورو روبه روش ایستاده بود.
جونگ کوک بلند شد و گفت:تا حالا بهت گفتم عاشق چشماتم؟...
#فیک#رمان#جیمین#بی_تی_اس#جرعه_ای_ازتو#وی#تهیونگ#جونگکوک#شوگا#نامجون#جی_هوپ#جین#سناریو
𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮
╰────────╯
جـرعــهایازتــو²⁰
جام رو داد دستم و گفت:این خون تازهست،بنوش حتما خوشت میاد
خون؟
چشمام گرد شدن.
جونگ کوک سریع جام رو از من گرفت و گفت:لورن O+ نمینوشه
مادربزرگ تعجب وار گفت:چی؟
جام خون رو گذاشت رو میز و یه جام دیگه برداشت و توش شراب ریخت و گفت:بجاش شراب مینوشه
و بعد داد دستم.
مادربزرگ خمی به ابروش آورد و مشکوک نگاهمون کرد و گفت:هرجور مایلید
و بعد یه لبخند کمرنگ زد و رفت
هوفی کشیدم و جرعه ای از مشروب خوردم.
جونگ کوک نیشخندی زد و گفت:تشکر نمیکنی؟
هوفی کشیدم و گفتم:اگه لو میرفتم برای تو هم بد میشد
زیر لب خنده ای کرد.
به اطرافش نگاهی انداخت و رفت.
هیچوقت نمیتونم درکش کنم..
چرا یورا رو نمیبینم؟
حتما مادربزرگ نذاشته از اتاقش بیاد بیرون..
نیم ساعت گذشته اما هنوز جونگ کوک نیومده.
یعنی کجا رفته؟
با کنجکاوی از پله ها بالا رفتم.
در اتاق بازه،حتما رفته استراحت کنه.
به سمت اتاق رفتم و از لای در نگاهی به داخل انداختم.
با صحنه ای که دیدم خشکم زد.
جونگ کوک روی تخت نشسته بود و یورو روبه روش ایستاده بود.
جونگ کوک بلند شد و گفت:تا حالا بهت گفتم عاشق چشماتم؟...
#فیک#رمان#جیمین#بی_تی_اس#جرعه_ای_ازتو#وی#تهیونگ#جونگکوک#شوگا#نامجون#جی_هوپ#جین#سناریو
- ۶۹۴
- ۰۴ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط