عشق را در چشم تو روزی تلاوت می کنم

عـشــق را در چشــم تـــو روزی تلاوت می کنم

با همه احساس ، خود را با تو قسمت می کنم

مــرز بــی پـایـان مـهــرت را به من بخشیده ای

در جـوابـت هــر چــه دارم من فـدایـت می کنم

نــور چــشــمت را چــراغ شــام تــارم کرده ای

من وجـــودم را همیــشه فرش راهت می کنم

بـــــر خـــرابــات وجــودم زنـــدگـی بخشیده ای

تـــا نفــس دارم همیــشه شاد شادت می کنم

همچـو سروی گشتــه ای تا خــم نگردد قامتم

من صــداقــت را همیـــشه سرپناهت می کنم
دیدگاه ها (۵)

:بیا به عاشقی و شعر متهم باشیم ...بیا بهانه نگیریم عشق هم ب...

ساعت قلب من افتاد و دگر کار نکرد دل من بعد تو دیگر هوس یار ن...

هر بار فقط گفتم قربان ِ تن و جانتاین دل شده مجروحِ، آن خنجر ...

با سکوتی از در عشقت جوابم کرده ای عابر پس کوچه های التهابم ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط