(کمک قلبم داره اتیش میگیره)
(کمک قلبم داره اتیش میگیره)
(Help, my heart is on fire)
P¹²
(نویسنده: دوستان لباس ا/ت رو اگر که نگاه کنین قسمت پایین تنه خیلی کوتاهه یعنی اگه بپوشیش از باس.نتون میشه و بالا تنه هم توریه در نتیجه تقریبا بار حساب میشه. یه لحضه احساس کردم خیاطم)
ویو ا/ت
رفتیم تو ماشین نشستم کمی که رفتبم نگه داشت و رف و بعد ²دیقه برگشت
ویو جیمین
میخواستم کرم بریزم واسه همین رفتم قرص تح.ریک کننده خریدم
+کجا رفتی
_رفتم یه چی بخرم بیام
+باشع
سیه دیردیلَر پارتی رسیدن بلخره
وقتی که رسیدم احساس کردم یه دست رو کمره و به سمت خودش میکشه و هی سفت تر میشه که دیدم جیمبنه
+اقای پارک
_جیمین
+چرا اونجوری میکنی
_چون نمیخوام کسی بت نزدیک بشه
+یااا خودم میتونم از خودم محافظت کنم
-...(شونه هاشو کمی میده بالا)
@سلام اقای پارک
_آ..سلام اقای لی ممنون از بابت مهمونی خوبتون(نویسنده:ماله کشی )
@خواهش میکنم راستس نمیخواین این مادام رو معّرفی کنین
_بله دوست دخترم هستن ا/ت
+چی ... دو..سلام (تعظیم) من کیم ا/ت هستم
_البته مزاح میکنه پارک ا/تِ
@بله به پای هم پیر شین
و رفت
+چی دوست دختر داری چی میگی
_مگه نگفتی یه کاری رو که من بگم رو انجام میری
+خب
_من میخوام دوست دخترم شی(نویسنده: بچم رو راسته)
+چیئ....
_من دوست دارم(نویسنده: اهنگim yours بزارین اگر مثل منین کمی عر بزنین)
+...
_میشه جوابت مثبت باشه
(نویسنده:جهت اطلاع اینا گوشه ی باغ ان )
ویو ا/ت جهت یاداوری
چی بگم منم کمی دوسش داشتم ولی این زود نیس چرا قلبم میگه بگو اره ولی عقلم میگه نه
+من باید فکر کنم
_تا فردا بهت وقت میدم تا همین ساعت ساعت ⁷:⁵⁰ دقیقه اس
+باشه بریم مهمونی لطفا
_اوکی
رفتیم داخل مهمونی ولی هیچ حرفی فینموت رد و بدل نشد و من رو یه مبل نشستم و اونم با همکاراش صحبت میکرد رفتم بیرون از محوطه و به هانا زنگ زدم
^بله
+الو هانا
^چبه چیشده دمقی
+جیمین بهم اعتراف کرد
^چی چطورییییی
+هیچ اول گف دوست دخترم میشی و بعد گفت که من دوست دارم
^تو چی گعتی
+باید فکر کنم
^اون چی گف
+تا فردا همین موقع فرصت دارم
^ببین فردا ساعت ⁷:⁴⁹دقیقه میگی باشه زود تر نه هاااا وگرنه فکر میکنه خیلی سست انصری
+اوکی کاری نداری من برم
^باش برو
(نویسنده:دوستان لاشی بازی در ارم که بخواد به ا/تِ تجا.وز بشه و اونجا جیمین بیاد نجاتش بده یا مثل ادم باشن تو کامنتا بگین)
راستی ⁷⁰ تایی شیم براتون یه سناریو میزارم و فیک بعدی رو شروع میکنم
(Help, my heart is on fire)
P¹²
(نویسنده: دوستان لباس ا/ت رو اگر که نگاه کنین قسمت پایین تنه خیلی کوتاهه یعنی اگه بپوشیش از باس.نتون میشه و بالا تنه هم توریه در نتیجه تقریبا بار حساب میشه. یه لحضه احساس کردم خیاطم)
ویو ا/ت
رفتیم تو ماشین نشستم کمی که رفتبم نگه داشت و رف و بعد ²دیقه برگشت
ویو جیمین
میخواستم کرم بریزم واسه همین رفتم قرص تح.ریک کننده خریدم
+کجا رفتی
_رفتم یه چی بخرم بیام
+باشع
سیه دیردیلَر پارتی رسیدن بلخره
وقتی که رسیدم احساس کردم یه دست رو کمره و به سمت خودش میکشه و هی سفت تر میشه که دیدم جیمبنه
+اقای پارک
_جیمین
+چرا اونجوری میکنی
_چون نمیخوام کسی بت نزدیک بشه
+یااا خودم میتونم از خودم محافظت کنم
-...(شونه هاشو کمی میده بالا)
@سلام اقای پارک
_آ..سلام اقای لی ممنون از بابت مهمونی خوبتون(نویسنده:ماله کشی )
@خواهش میکنم راستس نمیخواین این مادام رو معّرفی کنین
_بله دوست دخترم هستن ا/ت
+چی ... دو..سلام (تعظیم) من کیم ا/ت هستم
_البته مزاح میکنه پارک ا/تِ
@بله به پای هم پیر شین
و رفت
+چی دوست دختر داری چی میگی
_مگه نگفتی یه کاری رو که من بگم رو انجام میری
+خب
_من میخوام دوست دخترم شی(نویسنده: بچم رو راسته)
+چیئ....
_من دوست دارم(نویسنده: اهنگim yours بزارین اگر مثل منین کمی عر بزنین)
+...
_میشه جوابت مثبت باشه
(نویسنده:جهت اطلاع اینا گوشه ی باغ ان )
ویو ا/ت جهت یاداوری
چی بگم منم کمی دوسش داشتم ولی این زود نیس چرا قلبم میگه بگو اره ولی عقلم میگه نه
+من باید فکر کنم
_تا فردا بهت وقت میدم تا همین ساعت ساعت ⁷:⁵⁰ دقیقه اس
+باشه بریم مهمونی لطفا
_اوکی
رفتیم داخل مهمونی ولی هیچ حرفی فینموت رد و بدل نشد و من رو یه مبل نشستم و اونم با همکاراش صحبت میکرد رفتم بیرون از محوطه و به هانا زنگ زدم
^بله
+الو هانا
^چبه چیشده دمقی
+جیمین بهم اعتراف کرد
^چی چطورییییی
+هیچ اول گف دوست دخترم میشی و بعد گفت که من دوست دارم
^تو چی گعتی
+باید فکر کنم
^اون چی گف
+تا فردا همین موقع فرصت دارم
^ببین فردا ساعت ⁷:⁴⁹دقیقه میگی باشه زود تر نه هاااا وگرنه فکر میکنه خیلی سست انصری
+اوکی کاری نداری من برم
^باش برو
(نویسنده:دوستان لاشی بازی در ارم که بخواد به ا/تِ تجا.وز بشه و اونجا جیمین بیاد نجاتش بده یا مثل ادم باشن تو کامنتا بگین)
راستی ⁷⁰ تایی شیم براتون یه سناریو میزارم و فیک بعدی رو شروع میکنم
۹.۴k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.