پارت سی و دو
"اووووووووپااااا
با اومدن رزی چان کلافه به سوبیک نگاه کرد
-من باید تابلو بزنم رو در که ورود هرزه ها ممنوعه؟
با حلقه شدن دستی رو گردنش چشماشو بست
"منو با هرزه ها اشتباه نگیر اوپا من فقط هرزه تو ام (من بی گناهم•-•)
-بچه اینجا نشسته خانم هرزه
رزی با دیدن سوبیک صاف ایستاد
" ایگووو این کیه؟
-خودت حدس بزن
رزی با دقت به سوبیک نگاه کرد
"شبیه بکه
" دختر بکهیونه؟؟؟؟
-اره
-فکنم قبلا هرزه اون بودی
-چرا اومدی اینجا؟
"اون عوضی بونا رو به من ترجیح داد
" امروز تولدته اوپا
سوبیک با شنیدن حرف رزی دلخور بهشون نگاه کرد
+شما حق ندارید پدرمو اینطوری صدا بزنید
+از ادمی مثل شما که هرزه خطاب میشه ولی ناراحتی تو چهرش دیده نمیشه انتظاری نمیشه داشت
+مادرمو به شما ترجیح داد چون دختری نمیخواد که اویزون ادمایی مثل پارک چانیول باشه
+و همچنین سطح کاری شما و مادرم خیلی فرق داره
+مادرم ی دکتر شناخته شدس و شما ی هرزه شناخته شده (پ.ن لطفا به بلینکای عزیز برنخوره بلاخره ی فیکه؛)
چانیول که با لبخند به حرفای سوبیک گوش داده بود با صدای پر بغض رزی به خودش اومد
"زبونش مثل پدرشه
"زبون که نیست شمشیره
بغض رزی ترکید
"باید برات یه چیزی رو روشن کنم اونی که هرزس من نیستم مادرته
-بسه
+عجب
سوبیک با پوزخند گفت و حرص رزی رو بیشتر میکرد
" دختره ی عوضییی
بی ارده موهای سوبیکو کشید
"پدرتم مثل تو بود باهام مشکل داشت
" با چهره مظلومی که داره دل همه رو میبره
"ن... نمیزارم دوباره اون اتفاق تکرار بشه
-بسهههه
یھو با دست رو میز کوبید ..
رزی سوبیکو ول کرد و سمت در رفت
" خوش گذشت اوپا
درو محکم پشت سرش کوبید
چان نگاهی به سوبیک کرد
-خیلی تند حرف زدی
+حقش بود
چانیول خندید
-امروز تولدمه ولی ببین تو چه بلایی سرم اوردی
به سرش اشاره کرد
سوبیک لبشو گاز گرفت
+خ.. خب تو میخواستی اون چیزه.. دمو واردم کنی
-الانم میخوام
سوبیک رنگ ترس به خودش گرفت
-شوخی کردم فعلا کاریت ندارم
+قراره چند سالت بشه؟
-26
سوبیک اهانی گفت
با وارد شدن کسی که کپی چانه ولی عینک زده دهنش باز موند....
★†★†★★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
با اومدن رزی چان کلافه به سوبیک نگاه کرد
-من باید تابلو بزنم رو در که ورود هرزه ها ممنوعه؟
با حلقه شدن دستی رو گردنش چشماشو بست
"منو با هرزه ها اشتباه نگیر اوپا من فقط هرزه تو ام (من بی گناهم•-•)
-بچه اینجا نشسته خانم هرزه
رزی با دیدن سوبیک صاف ایستاد
" ایگووو این کیه؟
-خودت حدس بزن
رزی با دقت به سوبیک نگاه کرد
"شبیه بکه
" دختر بکهیونه؟؟؟؟
-اره
-فکنم قبلا هرزه اون بودی
-چرا اومدی اینجا؟
"اون عوضی بونا رو به من ترجیح داد
" امروز تولدته اوپا
سوبیک با شنیدن حرف رزی دلخور بهشون نگاه کرد
+شما حق ندارید پدرمو اینطوری صدا بزنید
+از ادمی مثل شما که هرزه خطاب میشه ولی ناراحتی تو چهرش دیده نمیشه انتظاری نمیشه داشت
+مادرمو به شما ترجیح داد چون دختری نمیخواد که اویزون ادمایی مثل پارک چانیول باشه
+و همچنین سطح کاری شما و مادرم خیلی فرق داره
+مادرم ی دکتر شناخته شدس و شما ی هرزه شناخته شده (پ.ن لطفا به بلینکای عزیز برنخوره بلاخره ی فیکه؛)
چانیول که با لبخند به حرفای سوبیک گوش داده بود با صدای پر بغض رزی به خودش اومد
"زبونش مثل پدرشه
"زبون که نیست شمشیره
بغض رزی ترکید
"باید برات یه چیزی رو روشن کنم اونی که هرزس من نیستم مادرته
-بسه
+عجب
سوبیک با پوزخند گفت و حرص رزی رو بیشتر میکرد
" دختره ی عوضییی
بی ارده موهای سوبیکو کشید
"پدرتم مثل تو بود باهام مشکل داشت
" با چهره مظلومی که داره دل همه رو میبره
"ن... نمیزارم دوباره اون اتفاق تکرار بشه
-بسهههه
یھو با دست رو میز کوبید ..
رزی سوبیکو ول کرد و سمت در رفت
" خوش گذشت اوپا
درو محکم پشت سرش کوبید
چان نگاهی به سوبیک کرد
-خیلی تند حرف زدی
+حقش بود
چانیول خندید
-امروز تولدمه ولی ببین تو چه بلایی سرم اوردی
به سرش اشاره کرد
سوبیک لبشو گاز گرفت
+خ.. خب تو میخواستی اون چیزه.. دمو واردم کنی
-الانم میخوام
سوبیک رنگ ترس به خودش گرفت
-شوخی کردم فعلا کاریت ندارم
+قراره چند سالت بشه؟
-26
سوبیک اهانی گفت
با وارد شدن کسی که کپی چانه ولی عینک زده دهنش باز موند....
★†★†★★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
۴.۰k
۱۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.