پارت سی و یک
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
با سر درد بدی چشماشو باز کرد
-ا.. ااخ.. خ
به اتاقش نگاه کرد با به یاد اوردن اتفاقی که براش افتاده اخم کرد
-س.. سوهو.. یا
جوابی دریافت نکرد
عجیبه!! همیشه سوهو پیشش بود
با صدای شکمش چشماشو بست
-سو.. هویا... گشنم.. ه
بازم جوابی دریافت نکرد
نفسشو فوت کرد و اروم بلند شد
-اخخخ.. سرم.. بهت نشون میدم.. فسقلی
دستاشو روی دیوار گذاشت و سعی کرد صاف بایسته
سرگیجه داشت
چند قدم به در نزدیک شد و تلو تلو خورد ولی با گرفتن دسته فلزی در مانع افتادن خودش شد
تمام زورشو جم کرد و از اتاق خارج شد
به پله ها نگاه کرد
-شت
زیر لب گفت
اروم از پله ها پایین رفت
با رسیدن به اشپزخونه سرشو چرخوند
اون اینجا چیکار میکرد؟!
به سوبیک نگاه کرد
با دیدن نگاهای سوبیک عصبی غرید:
-مگه جن دیدی؟ اخخ
-فکر نکن باهات کاری ندارم
از یخچال کیک و اب میوه در اورد
-مگه سوهو نرفته خرید؟
-چرا فقط کیک و اب میوه داریم؟
اروم زیر لب گفت
مقابل سوبیک نشست
-عااام خب
بدون اراده گفت
-سوهو بات چیکار کرد؟
سوبیک با شنیدن حرف چان سرشو بالا اورد و با چشمای بی حس بهش خیره شد
+تو اون زیرزمین تاریک زندانیم کرد:(
طلبکار گفت
-خوبه
+کجاش خوبه؟
-انگار ی دور دیگه میخوای بری بازدیدش؟
+ن.. نههه ببخشید
-سوهو کجاس؟
+رفت بیرون گفت کار داره
با باز شدن در عمارت هردو به در نگاه کرد
"اووووووووپااااا
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #عاشقانه #تنهایی
با سر درد بدی چشماشو باز کرد
-ا.. ااخ.. خ
به اتاقش نگاه کرد با به یاد اوردن اتفاقی که براش افتاده اخم کرد
-س.. سوهو.. یا
جوابی دریافت نکرد
عجیبه!! همیشه سوهو پیشش بود
با صدای شکمش چشماشو بست
-سو.. هویا... گشنم.. ه
بازم جوابی دریافت نکرد
نفسشو فوت کرد و اروم بلند شد
-اخخخ.. سرم.. بهت نشون میدم.. فسقلی
دستاشو روی دیوار گذاشت و سعی کرد صاف بایسته
سرگیجه داشت
چند قدم به در نزدیک شد و تلو تلو خورد ولی با گرفتن دسته فلزی در مانع افتادن خودش شد
تمام زورشو جم کرد و از اتاق خارج شد
به پله ها نگاه کرد
-شت
زیر لب گفت
اروم از پله ها پایین رفت
با رسیدن به اشپزخونه سرشو چرخوند
اون اینجا چیکار میکرد؟!
به سوبیک نگاه کرد
با دیدن نگاهای سوبیک عصبی غرید:
-مگه جن دیدی؟ اخخ
-فکر نکن باهات کاری ندارم
از یخچال کیک و اب میوه در اورد
-مگه سوهو نرفته خرید؟
-چرا فقط کیک و اب میوه داریم؟
اروم زیر لب گفت
مقابل سوبیک نشست
-عااام خب
بدون اراده گفت
-سوهو بات چیکار کرد؟
سوبیک با شنیدن حرف چان سرشو بالا اورد و با چشمای بی حس بهش خیره شد
+تو اون زیرزمین تاریک زندانیم کرد:(
طلبکار گفت
-خوبه
+کجاش خوبه؟
-انگار ی دور دیگه میخوای بری بازدیدش؟
+ن.. نههه ببخشید
-سوهو کجاس؟
+رفت بیرون گفت کار داره
با باز شدن در عمارت هردو به در نگاه کرد
"اووووووووپااااا
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #عاشقانه #تنهایی
۴.۵k
۱۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.