هر که در عاشقی قدم نزده است

هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده است

او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است

خاقانی
دیدگاه ها (۴)

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌بایددگر تلخ است کامم، شربت...

دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کنادبر یکی سنگین دل نامهربان...

ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ به ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯﺍﻧﺴﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭﺍبسته ﻣﯿﮑﻨﺪ،ﻧﺎﻡِ ﻋﺸﻖ ﻧﺪ...

گر برود به هر قدم در ره دیدنت سریمن نه حریف رفتنم از در تو ب...

از بارش بی موقع باران چه بگویم؟از بام ترک خورده ی ویران چه ب...

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل منخود دل داند و غم داند و منخ...

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط