p28
p28
جین: بهتره بری لباساتو بپوشی بعد بیای بشینس تا یه چیزیو بگم بهتون بدو(جدی)
هه سو: اوک کوک من از تو کندت یه تیشرت برمیدارم
کوک: باشه یه چیز شلوارمک هست تو کشو دومی بپوش دخترونس
هه سو: مگه دختر اوردی تو خونه کلک
کوک: ن مال خاهرم بود برو بپوش
هه سو: اها ببخشید باشه الان میام
رفتم بالا تو اتاق کومی و یه تیشرت سفید برداشتم پوشیدم تیشرته بزرک بود نیازی به شلوارک نداشت امالز اونجایی که من هواس پرتم در کشو دومی رو باز کردم
با چیزایی که دیدم شاخ دراوردم هشکم زدع بود
هه سو: این... اینا که عکسای منه، وا این پسره کاراش معلوم نیست، اووو چقد عکسم گرفته چاپ کرده پدسگ
یه شلوارک سفید بود اندازم بود برداشتم پوشیدم و عکسارا همونجوری که بود گذاشتم سرجاش و اومدم بیرون از اتاق و رفتم سمت بچه ها و کنارشون نشستم
کوک: عا اومدی
جین: خب بیا بشین میس هه سو
هه سو: عا بچه ها یه چیزیتون شده دارید نگرانم میکنید، نکنه.... نکنه بلایی سر بکهیون اومده ها،(گریه) کوک بلایی سر بکهیون اومده، جین باتوعم بکهیون کجاست
جین: دختر امون بده بکهیون الان میاد خودش رفته بود برای تو لباس بیاره خنگ
هه سو: هوف دس کی میاد ها کی(عجولانه مینالع)
بکهیون: من امده ام وای وای من امدم، سلام خاهر خنک خودم و سلام به شما دوتا(پوکر) بیا برات لباس گرفتم فک کنم تنک باشن اخه چاقی
کوک: این داره از وسط میشکنه اونوقت بهش میگی چاق(جدی)
بکهیون: مشکلی داری خاهر خودمه دوست دارم هرچی بخام بهش بگم
هه سو: هی هی بچه ها بسه بده من اینارا بشین ببینم این دوتا چی میخان بگن
بکهیون: اون چیزی که میخان بگن منم میدونم فقط تو نمیدونی(حالت چهرش عوض میشه)
هه سو: میشه حرفتون رو بزنید دارید نگرانم میکنید
جین: خب هه سو بدون هیچ مقدمه ای میگم مافر...
کوک: ما فردا میریم برای عملیات اوک؟ تو جایی نمیری و همینحا میمونی
با حرفی که کوک و جین زدن کل دنیا رو سرم خراب شد، تازه داشتم میخندیدم بعد۲۰سال این چه زندگی گوهیه خدا، به سرفه افتادم و بغض کرده بودم
اشک هام صورتمو خیس میکردن قطره قطره مثل ابر بهاری روی گونم رو خیس میکردن دست خودم نبود، رفتم و تو بغل کوک گم شد
هه سو: فقط بهم بگو که همه چی درست میشه و میاین پیشم مگه ن(از بغل کوک میره بغل جین) مگه ن جین، همه چی تموم میشه و ما چهار نفر دور هم جمع میشیم(حالا بکهیون) داداشی توهم میری؟
بکهیون: اره... اره منم میرم(بغض)
کوک: هه سو لطفا گریه نکن حالا چیزی نشده که مکه قراره ما بمیریم ها؟(بغض)
جین: هه سو بخای گریه کنی دیگه چیزی بهت نمیگیم
هه سو: خب... خب میترسم(گریه) باقیش بگو گریه نمیکنم
جین: ما فردا صبح میریم و معلوم نیست کی برگردیم و اینجا برای تو بادیگارد میزاریم باشه از خونه بیرون نمیای و....
جین: بهتره بری لباساتو بپوشی بعد بیای بشینس تا یه چیزیو بگم بهتون بدو(جدی)
هه سو: اوک کوک من از تو کندت یه تیشرت برمیدارم
کوک: باشه یه چیز شلوارمک هست تو کشو دومی بپوش دخترونس
هه سو: مگه دختر اوردی تو خونه کلک
کوک: ن مال خاهرم بود برو بپوش
هه سو: اها ببخشید باشه الان میام
رفتم بالا تو اتاق کومی و یه تیشرت سفید برداشتم پوشیدم تیشرته بزرک بود نیازی به شلوارک نداشت امالز اونجایی که من هواس پرتم در کشو دومی رو باز کردم
با چیزایی که دیدم شاخ دراوردم هشکم زدع بود
هه سو: این... اینا که عکسای منه، وا این پسره کاراش معلوم نیست، اووو چقد عکسم گرفته چاپ کرده پدسگ
یه شلوارک سفید بود اندازم بود برداشتم پوشیدم و عکسارا همونجوری که بود گذاشتم سرجاش و اومدم بیرون از اتاق و رفتم سمت بچه ها و کنارشون نشستم
کوک: عا اومدی
جین: خب بیا بشین میس هه سو
هه سو: عا بچه ها یه چیزیتون شده دارید نگرانم میکنید، نکنه.... نکنه بلایی سر بکهیون اومده ها،(گریه) کوک بلایی سر بکهیون اومده، جین باتوعم بکهیون کجاست
جین: دختر امون بده بکهیون الان میاد خودش رفته بود برای تو لباس بیاره خنگ
هه سو: هوف دس کی میاد ها کی(عجولانه مینالع)
بکهیون: من امده ام وای وای من امدم، سلام خاهر خنک خودم و سلام به شما دوتا(پوکر) بیا برات لباس گرفتم فک کنم تنک باشن اخه چاقی
کوک: این داره از وسط میشکنه اونوقت بهش میگی چاق(جدی)
بکهیون: مشکلی داری خاهر خودمه دوست دارم هرچی بخام بهش بگم
هه سو: هی هی بچه ها بسه بده من اینارا بشین ببینم این دوتا چی میخان بگن
بکهیون: اون چیزی که میخان بگن منم میدونم فقط تو نمیدونی(حالت چهرش عوض میشه)
هه سو: میشه حرفتون رو بزنید دارید نگرانم میکنید
جین: خب هه سو بدون هیچ مقدمه ای میگم مافر...
کوک: ما فردا میریم برای عملیات اوک؟ تو جایی نمیری و همینحا میمونی
با حرفی که کوک و جین زدن کل دنیا رو سرم خراب شد، تازه داشتم میخندیدم بعد۲۰سال این چه زندگی گوهیه خدا، به سرفه افتادم و بغض کرده بودم
اشک هام صورتمو خیس میکردن قطره قطره مثل ابر بهاری روی گونم رو خیس میکردن دست خودم نبود، رفتم و تو بغل کوک گم شد
هه سو: فقط بهم بگو که همه چی درست میشه و میاین پیشم مگه ن(از بغل کوک میره بغل جین) مگه ن جین، همه چی تموم میشه و ما چهار نفر دور هم جمع میشیم(حالا بکهیون) داداشی توهم میری؟
بکهیون: اره... اره منم میرم(بغض)
کوک: هه سو لطفا گریه نکن حالا چیزی نشده که مکه قراره ما بمیریم ها؟(بغض)
جین: هه سو بخای گریه کنی دیگه چیزی بهت نمیگیم
هه سو: خب... خب میترسم(گریه) باقیش بگو گریه نمیکنم
جین: ما فردا صبح میریم و معلوم نیست کی برگردیم و اینجا برای تو بادیگارد میزاریم باشه از خونه بیرون نمیای و....
۵۴.۳k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.