عشق جذاب
پارت ۶
ساعت ۴
ویو النا
پاشدم چقد من زود خوابم میبره رفتم پایین دیدم همه حاضر شدن ولی من نه زود رفتم یه کراپ و شلوار بگ سیاه پوشیدم موهام رو از بالا بستم و تینت زدم با عطر شیرین رفتم پایین
اون سویون عوضی یجوری نگاه میکرد
سویون :خیلی خوشگل شدی
النا :مرسی (پوکد)
یوری :خوب بیاین بریم
همگی سوار ماشین شدیم تو راه که بودیم هعی احساس میکردم اون ماشین که پشت سر ماست داره دنبالم میکنه خیلی ترسیدم ولی چیزی نگفتم که رسیدیم از ماشین پیاده شدیم رفتیم تو حتی موقع خوردن هم احساس اینکه داره یکی بهم نگاه میکنه رو داشتم که یوری گفت
یوری :بعد این بریم بستنی بخوریم
سوهو :باشه
سویون :النا تو میای ؟
النا :نه بچه ها میخوام برم خونه استراحت کنم ولی برای منم بستنی شکلاتی بگیرید بیاید خونه
سویون :میخوای باهات بیام
النا :نه (جدی)
یوری :خوب ما رفتیم
النا وبو
اونا پاشدن رفتن من هم با اون بادیگاردا رفتم پیاده داشتم میرفتم که احساس کردم پشت سرم یکی افتاد دیدم دوتا بادیگاردام افتادن خیلی ترسیدم تا اینکه دیدم یه مرده اومد دنبالم سریع رفتم تو کوچه ها همینجور داشتم میرفتم که دیدم کوچه بن بسته واییییی خدا چیکار کنم اسپرهی فلفل رو در آوردم که وقتی اومد بزنم بهش دیدم داره نزدیکم میشه
)ناشناس رو با این نشون میدم )
چطوری لیدی (بم )
النا :نزدیک نشو وگرنه کورت میکنم (ترسیده)
(نزدیکش میشه وقتی که میخواد اسپررو بزنه یهو....
شرطا ۳۰ لایک
دوستون دارم 🥰
:
ساعت ۴
ویو النا
پاشدم چقد من زود خوابم میبره رفتم پایین دیدم همه حاضر شدن ولی من نه زود رفتم یه کراپ و شلوار بگ سیاه پوشیدم موهام رو از بالا بستم و تینت زدم با عطر شیرین رفتم پایین
اون سویون عوضی یجوری نگاه میکرد
سویون :خیلی خوشگل شدی
النا :مرسی (پوکد)
یوری :خوب بیاین بریم
همگی سوار ماشین شدیم تو راه که بودیم هعی احساس میکردم اون ماشین که پشت سر ماست داره دنبالم میکنه خیلی ترسیدم ولی چیزی نگفتم که رسیدیم از ماشین پیاده شدیم رفتیم تو حتی موقع خوردن هم احساس اینکه داره یکی بهم نگاه میکنه رو داشتم که یوری گفت
یوری :بعد این بریم بستنی بخوریم
سوهو :باشه
سویون :النا تو میای ؟
النا :نه بچه ها میخوام برم خونه استراحت کنم ولی برای منم بستنی شکلاتی بگیرید بیاید خونه
سویون :میخوای باهات بیام
النا :نه (جدی)
یوری :خوب ما رفتیم
النا وبو
اونا پاشدن رفتن من هم با اون بادیگاردا رفتم پیاده داشتم میرفتم که احساس کردم پشت سرم یکی افتاد دیدم دوتا بادیگاردام افتادن خیلی ترسیدم تا اینکه دیدم یه مرده اومد دنبالم سریع رفتم تو کوچه ها همینجور داشتم میرفتم که دیدم کوچه بن بسته واییییی خدا چیکار کنم اسپرهی فلفل رو در آوردم که وقتی اومد بزنم بهش دیدم داره نزدیکم میشه
)ناشناس رو با این نشون میدم )
چطوری لیدی (بم )
النا :نزدیک نشو وگرنه کورت میکنم (ترسیده)
(نزدیکش میشه وقتی که میخواد اسپررو بزنه یهو....
شرطا ۳۰ لایک
دوستون دارم 🥰
:
- ۱۱.۶k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط