بریم که پارت بزارم

عشق جذاب
پارت ۶

ویو النا

تو ماشین اون سویون هعی به من می‌چسبید که ازش برم میومد پسرهی لاشی یوری با دوست پسرش سوهو اومده بود ماشین یهو رفت رو چاله که سوهو گفت

سوهو :فرشتم خالت خوبه


یوری :آره عشقم خوبم (چندش ها😐)


النا :وای که شما چقد چندشین


یوری :خیلی هم دلت بخواد


النا :نه نگران نباش همین که تک داری بسه (خنده)


یوری :اییششش


سوهو:هعی النا حسودیت شد

النا :روزی که من به شما حسودیم بشه خدا منو از مین محو کنه

سویون :بسه دوستان النا رو اذیت نکنید (مهربون )

النا: لازم نکرده تو بگی هرکی چیزی بگه با دمپایی میزنم دهنش

بعد ۳ ساعت

ویو النا

آنقدر خسته بودم که وقتی رفتم اتاق خوابم برد قرار بود که ساعت ۴ بریم رستوران من یکم چرت زدم ولی صدای دعوا که اتاق برا اینه برا اونه میومد وای بازم فکرم مشغول اون پسره بود

ساعت ۴
ویو النا .....