پشت تنهایی این پنجره ها

پشت تنهایی این پنجره ها

چه به صف آمده غم های دلم

یک نفر نیست مگر پنجره را باز کند
...
قصه دیدنم آغاز کند؟

دلم از پرده به جان آمد و از شیشه شکست

چشم من خیره به راه ، ز دلم می پرسد

آخه باید ز کجا تا به کجا..؟

تا به کی تکیه به دیوار در این چلّه نشست؟

در دلم پنجره ای رنگ سکوت است

سکوت ...!
دیدگاه ها (۱)

الهیچه بی حساب و بی صدامی بخشیوما چه حسابگرانهتسبیح ذکرمان ر...

✸شیشۀ نازک احساس مرا دست نزن! ✸چِندشم می شود از لکۀ انگشت ✸د...

نازنیم بودے و نازت مرا دلگیر ڪردڪاش میشد درد دلهاے مرا تصویر...

سه آرزوی قشنگ عاشقانه :بی من نباشیبی تو نباشمبی هم نباشیم

--دوپارتی هیونلیکس -- پارت اول – در دل شب‌های نرمهیونجین به ...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط