من در حضور باغ برهنه

من در حضور باغ برهنه
در لحظه‌های عبور شبانگاه
پلک جوانه‌ها را
آهسته می‌گشایم و می‌گویم:
آیا اینان رؤیای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس می‌کنند؟
#شفیعی_کدکنی


@
دیدگاه ها (۱)

#عشق را باید با تمام گسترده‌گی‌اش پذیرفت،تنها در جسم نمی‌توا...

اگر پاییز نبود هیچ اتفاقی شاعرانه‌ای نمی‌افتادنه موسیقی باد ...

روزهای سخت دوام نمی آورداما انسانهای سخت چرا...

boundary of the flamespart 1باد سرد شب، میان برج های سنگی قص...

در جست و جوی حقیقت(پارت25 بخش 2)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط