هر بار که دلم می گیرد
هر بار که دلم می گیرد
دست آرزوهایم را می گیرم
می روم رو به روی خدا می نشینم
و برایش تمام آرزوهایم را شرح می دهم
می دانم اگر حرف هایم
از ته دلم باشد
می نشیند و با تمام سرشلوغی هایش
به حرف هایم گوش می دهد
آنقدر سکوت می کند و
آنقدر من از آرزوهایم می گویم
تا آخرش به من نگاه می کند و می گوید
هیچ چیز قطعی نیست
این دقیقا همان حرفی است که
او وقت رفتنش به من گفت
هیچ چیز قطعی نیست
این اصلا شبیه همان حرف دکتر
قبل از عمل مادربزرگ
شبیه رفتن تا همیشه پدربزرگ
اصلا شبیه تمام حرف های
این روزهای زندگی من است
هیچ چیز قطعی نیست
آری
حتی خدا هم باور دارد ،
برای من
به جز انتظار
هیچ پیز قطعی نیست ...
#حمیدرضا_میتران
شبتون آروم ♥
دست آرزوهایم را می گیرم
می روم رو به روی خدا می نشینم
و برایش تمام آرزوهایم را شرح می دهم
می دانم اگر حرف هایم
از ته دلم باشد
می نشیند و با تمام سرشلوغی هایش
به حرف هایم گوش می دهد
آنقدر سکوت می کند و
آنقدر من از آرزوهایم می گویم
تا آخرش به من نگاه می کند و می گوید
هیچ چیز قطعی نیست
این دقیقا همان حرفی است که
او وقت رفتنش به من گفت
هیچ چیز قطعی نیست
این اصلا شبیه همان حرف دکتر
قبل از عمل مادربزرگ
شبیه رفتن تا همیشه پدربزرگ
اصلا شبیه تمام حرف های
این روزهای زندگی من است
هیچ چیز قطعی نیست
آری
حتی خدا هم باور دارد ،
برای من
به جز انتظار
هیچ پیز قطعی نیست ...
#حمیدرضا_میتران
شبتون آروم ♥
۹۹۲
۲۶ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.