عروسفراری
#عروس_فراری 🤍👀
Part: ⁵⁰
#فصل_دوم
جونکوک: تهیونگ تو داری تنهایی یه دردی رو تحمل میکنی و از کسی کمک نمیخوای! ...تو داری خودت رو با آوردن ات به میونه داستانت سرگرم میکنی ...من میدونم هنوز اون داغ و دلتنگی جیا رو سینت سنگینی میکنه و داری سعی میکنی با جا زدن ات به جای شخصیت اصلی زندگیت خودت رو اروم کنی ...اما یادت باشه ات جیا نیست و هیچوقت هم نخواهد بود ...اگه میخوای دوباره زندگی کنی باید سعی کنی باور کنی که یه شخصیت دیگه جلوته !
تهیونگ: حق با توعه ...من تموم این مدت داشتم ات رو جای جیا میدیدم ...و همین باعث میشد شاید رفتار های غیر منطقی داشته باشم که اون خوشش نمیاد ...من باید میپذیرفتم که حالا یکی دیگه جلومه اما خب ...من واقعا نمیتونستم .... ولی اگه بخوام همچنان به این رفتار و دیدگاهم ادامه بدم خودم آخرش میشکنم!!
جونکوک: پس سعی کن از الان شروع کنی ...یادت باشه ماهی رو هروقت از آب بگیری تازس پس بیا از همین حالا این دیدگاهت رو عوض کنی!
فلش بک به چند سال قبل:
جیا: وای تهیونگ اون گلا خیلی خوشگلن!
تهیونگ: ولی تو خوشگل تری!
جیا: اوم ...تهیونگ راجب ات بهت گفتم؟!
تهیونگ: تو همیشه داری از اون حرف میزنی...
جیا: اون خیلی شبیه منه و واقعا قلب مهربونی داره ولی ...خب میدونی کسی نیست که بخواد قلب مهربونش رو قبول کنه ...بعده منم فکر کنم واقعا تنها شده !
تهیونگ: اوم ...اینجوری که تعریف کردی اون فقط تورو داشته تا درکش کنه!
جیا: میدونی تهیونگ...اون همیشه از باباش خیلی کتک میخوره ولی همیشه سعی میکنه تا جایی که میتونه خنده رو لبش بیاره و بگه اشکال نداره!
تهیونگ: اون واقعا مهربونه!
جیا: میشه بعد من تو مواظبش باشی؟!
تهیونگ: هی جیا تو خوب میشی ...لازم نیست هی اینو به خودت بگی ... تو حالت خوب میشه و بازم میتونی کنار ات باشی ...
جیا: امیدوارم ...ولی قول بده که ازش مراقبت میکنی !
تهیونگ: خودت خوب میشی و ازش بهتر از هر مادری مراقبت میکنی ...ولی قول میدم بهت که تا آخر جونم همون جور که از خودت مراقب میکنم از اونم مراقبت کنم!
(جیا اروم تهیونگ رو در آغوش گرفت و بغضش رو رها کرد ...از این که مریضی داشت که زنده موندش زمانی محدود داشت میترسید ...چون میدونست وقتی این دنیا رو رها کنه افرادی که از ته دل دوسش دارن درده بدی میکشن و این جیا رو بیشتر ار هرلحظه تکه تکه میکرد ! )
(پایان فلش بک) ★
Part: ⁵⁰
#فصل_دوم
جونکوک: تهیونگ تو داری تنهایی یه دردی رو تحمل میکنی و از کسی کمک نمیخوای! ...تو داری خودت رو با آوردن ات به میونه داستانت سرگرم میکنی ...من میدونم هنوز اون داغ و دلتنگی جیا رو سینت سنگینی میکنه و داری سعی میکنی با جا زدن ات به جای شخصیت اصلی زندگیت خودت رو اروم کنی ...اما یادت باشه ات جیا نیست و هیچوقت هم نخواهد بود ...اگه میخوای دوباره زندگی کنی باید سعی کنی باور کنی که یه شخصیت دیگه جلوته !
تهیونگ: حق با توعه ...من تموم این مدت داشتم ات رو جای جیا میدیدم ...و همین باعث میشد شاید رفتار های غیر منطقی داشته باشم که اون خوشش نمیاد ...من باید میپذیرفتم که حالا یکی دیگه جلومه اما خب ...من واقعا نمیتونستم .... ولی اگه بخوام همچنان به این رفتار و دیدگاهم ادامه بدم خودم آخرش میشکنم!!
جونکوک: پس سعی کن از الان شروع کنی ...یادت باشه ماهی رو هروقت از آب بگیری تازس پس بیا از همین حالا این دیدگاهت رو عوض کنی!
فلش بک به چند سال قبل:
جیا: وای تهیونگ اون گلا خیلی خوشگلن!
تهیونگ: ولی تو خوشگل تری!
جیا: اوم ...تهیونگ راجب ات بهت گفتم؟!
تهیونگ: تو همیشه داری از اون حرف میزنی...
جیا: اون خیلی شبیه منه و واقعا قلب مهربونی داره ولی ...خب میدونی کسی نیست که بخواد قلب مهربونش رو قبول کنه ...بعده منم فکر کنم واقعا تنها شده !
تهیونگ: اوم ...اینجوری که تعریف کردی اون فقط تورو داشته تا درکش کنه!
جیا: میدونی تهیونگ...اون همیشه از باباش خیلی کتک میخوره ولی همیشه سعی میکنه تا جایی که میتونه خنده رو لبش بیاره و بگه اشکال نداره!
تهیونگ: اون واقعا مهربونه!
جیا: میشه بعد من تو مواظبش باشی؟!
تهیونگ: هی جیا تو خوب میشی ...لازم نیست هی اینو به خودت بگی ... تو حالت خوب میشه و بازم میتونی کنار ات باشی ...
جیا: امیدوارم ...ولی قول بده که ازش مراقبت میکنی !
تهیونگ: خودت خوب میشی و ازش بهتر از هر مادری مراقبت میکنی ...ولی قول میدم بهت که تا آخر جونم همون جور که از خودت مراقب میکنم از اونم مراقبت کنم!
(جیا اروم تهیونگ رو در آغوش گرفت و بغضش رو رها کرد ...از این که مریضی داشت که زنده موندش زمانی محدود داشت میترسید ...چون میدونست وقتی این دنیا رو رها کنه افرادی که از ته دل دوسش دارن درده بدی میکشن و این جیا رو بیشتر ار هرلحظه تکه تکه میکرد ! )
(پایان فلش بک) ★
- ۱۵.۰k
- ۱۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط