چندپارتی تهکوک
#چندپارتی_تهکوک
P¹
ویو کوک
خب خب خب اینو بگم که منو تهکوک باهم همکاریم و جز بزرگترین بند مافیایی هستیم و الان داریم روی یه پروژه کار میکنیم و اینم بگم که تهیونگ یه دوست دختر داشته اسمش کیم یونجونگ بوده و الان باهاش کات کرده چون خیلی رو مخ بود مث اینکه
و الان دوست دختر ته شده خدمتکار من و هر روز داره برای من کار میکنی و من یه خواهر داشتم که اسمش یونجی بود و اونو یه روز یه قاتل روانی به قتل رسوند و الان دنبال قاتلشیم که انتقام خواهرمو ازش بگیریم، و مسئول شکنجه دادن دشمنام "مین یونگی"
کوک: خانم کیم
+بله قربان
کوک: برو برام یه قهوه بیار بعد بیا بشین باهات کار دارم
+چشم قربان
کوک:..
+بفرمائید قربان اینم قهوتون
کوک: مرسی
ته: کوککک
کوک: بله هیونگ چیشده
ته: ام این اینجا چی میگه
+به تو ربطی نداره
ته: کی با تو بو...
کوک: هیس این و اوردم تا باهاش بحرفم
ته: ببین تقریبا اون فردی که خواهر تورو به قتل رسونده و پیدا کردمممم
کوک:(سریع از جاش بلند میشه) کیه؟
ته: نمیدونم هنوز مشخصاتشو پیدا نکردم فقط میدونم پسره
کوک: باش برو پیداش کن
ته: اوک
+خب با من چیکار داشتی
کوک: تو میدونی کی خواهر منو کشته؟
+من برای چی باید بدونم
کوک: نمیدونم گفتم شاید تو بدونی
+نه نمیدونم
کوک: چته امروز چرا انقدر عصابت به هم ریخته اس؟
+به تو ربطی نداره
کوک: چی گفتی؟(عصبی)
+ی... ی... یعنی ن... ن... نمیدونم
کوک: دفعه ی اخرت باشه با من اینطوری حرف میزنی من تهیونگ نیستم. جوری عذابت میدم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن
P¹
ویو کوک
خب خب خب اینو بگم که منو تهکوک باهم همکاریم و جز بزرگترین بند مافیایی هستیم و الان داریم روی یه پروژه کار میکنیم و اینم بگم که تهیونگ یه دوست دختر داشته اسمش کیم یونجونگ بوده و الان باهاش کات کرده چون خیلی رو مخ بود مث اینکه
و الان دوست دختر ته شده خدمتکار من و هر روز داره برای من کار میکنی و من یه خواهر داشتم که اسمش یونجی بود و اونو یه روز یه قاتل روانی به قتل رسوند و الان دنبال قاتلشیم که انتقام خواهرمو ازش بگیریم، و مسئول شکنجه دادن دشمنام "مین یونگی"
کوک: خانم کیم
+بله قربان
کوک: برو برام یه قهوه بیار بعد بیا بشین باهات کار دارم
+چشم قربان
کوک:..
+بفرمائید قربان اینم قهوتون
کوک: مرسی
ته: کوککک
کوک: بله هیونگ چیشده
ته: ام این اینجا چی میگه
+به تو ربطی نداره
ته: کی با تو بو...
کوک: هیس این و اوردم تا باهاش بحرفم
ته: ببین تقریبا اون فردی که خواهر تورو به قتل رسونده و پیدا کردمممم
کوک:(سریع از جاش بلند میشه) کیه؟
ته: نمیدونم هنوز مشخصاتشو پیدا نکردم فقط میدونم پسره
کوک: باش برو پیداش کن
ته: اوک
+خب با من چیکار داشتی
کوک: تو میدونی کی خواهر منو کشته؟
+من برای چی باید بدونم
کوک: نمیدونم گفتم شاید تو بدونی
+نه نمیدونم
کوک: چته امروز چرا انقدر عصابت به هم ریخته اس؟
+به تو ربطی نداره
کوک: چی گفتی؟(عصبی)
+ی... ی... یعنی ن... ن... نمیدونم
کوک: دفعه ی اخرت باشه با من اینطوری حرف میزنی من تهیونگ نیستم. جوری عذابت میدم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن
۱۶.۶k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.