رمان روز بارانی پارت ۱۱
ویو جیهوپ
حالم خیلییی بد بود دلم میخواست دوباره یونا رو ببینم و همه چیز رو بهش توضیح بدم (بمیرم)
فلش بک به زمان قرار
با یه دسته گل منتظر یونا بودم که یه
صدایی اومد : اوپا جیهوپ
تا رومو برگردوندم دیدم دوست دختر قبلیمه
دختره:دلت برام تنگ نشده بود؟
جیهوپ: چرا باید دلم برای بیشعوری مثل تو تنگ بشه حالام گمشو من و تو دیگه از هم جدا شدیم و من الان دوس دختر دارم
دختره : من میتونم دو تا دوس پسر داشته باشم
جیهوپ: اگه دوتا داشتی باز یه چیزی ولی تو هر روز با یه پسری برو ب...
تا داشتم حرف میزدم دختره دویید و لبامو مک زد که یهو صدای یونا اومد : ج جیهوپ داری چی کار می کنیی؟
دختره رو حول دادم پرت شد رو زمین (حقشه ) بارون گرفته بود امشب قرار من و یونا بود ولی دختره ی اشغال رید توش
حالم خیلییی بد بود دلم میخواست دوباره یونا رو ببینم و همه چیز رو بهش توضیح بدم (بمیرم)
فلش بک به زمان قرار
با یه دسته گل منتظر یونا بودم که یه
صدایی اومد : اوپا جیهوپ
تا رومو برگردوندم دیدم دوست دختر قبلیمه
دختره:دلت برام تنگ نشده بود؟
جیهوپ: چرا باید دلم برای بیشعوری مثل تو تنگ بشه حالام گمشو من و تو دیگه از هم جدا شدیم و من الان دوس دختر دارم
دختره : من میتونم دو تا دوس پسر داشته باشم
جیهوپ: اگه دوتا داشتی باز یه چیزی ولی تو هر روز با یه پسری برو ب...
تا داشتم حرف میزدم دختره دویید و لبامو مک زد که یهو صدای یونا اومد : ج جیهوپ داری چی کار می کنیی؟
دختره رو حول دادم پرت شد رو زمین (حقشه ) بارون گرفته بود امشب قرار من و یونا بود ولی دختره ی اشغال رید توش
۳.۸k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.