پارت دوم رمان ماه عسل 🌙🫶
پارت دوم رمان ماه عسل 🌙🫶
فقط وقتی که ترانه بی هوش زیر
سروم رفت من با یه فنجون چای
و یه خرما افطار کردم که اون هم
دکتر یه تعارفی کرد و من هم قبول
کردم٠
سوزان حیرون به سیاووش نگاه
کرد و پرسید: چی؟ اسم این دختر
ترانه هست؟
سیاووش باخنده جواب داد؛ نه
عزیزم اشتباه نکن من اسم این
دخترو ترانه گذاشتم٠
قشنگ؟ اگه قشنگ نیست می تونی
به سلیقه. خودت عوض بکنی؟
سوزان: من الان هیچ اسمی. به
ذهنم نمی یاد؛ همین ترانه صداش
می کنیم٠
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#ادبیات می نویسم#شعرنو#رمان#نویسنده#
فقط وقتی که ترانه بی هوش زیر
سروم رفت من با یه فنجون چای
و یه خرما افطار کردم که اون هم
دکتر یه تعارفی کرد و من هم قبول
کردم٠
سوزان حیرون به سیاووش نگاه
کرد و پرسید: چی؟ اسم این دختر
ترانه هست؟
سیاووش باخنده جواب داد؛ نه
عزیزم اشتباه نکن من اسم این
دخترو ترانه گذاشتم٠
قشنگ؟ اگه قشنگ نیست می تونی
به سلیقه. خودت عوض بکنی؟
سوزان: من الان هیچ اسمی. به
ذهنم نمی یاد؛ همین ترانه صداش
می کنیم٠
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#ادبیات می نویسم#شعرنو#رمان#نویسنده#
۳.۴k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.