نازنین آیا تو اشکم را به شبها دیده ای ؟
نازنین آیا تو اشکم را به شبها دیده ای ؟
آه سرد و پر غمم را روی لبها دیده ای ؟
با خیالی جمع و راحت رفته ای اما بگو :
جسم سوزان مرا از داغ تبها دیده ای ؟
تازگیها فرصتی کردی ببینی ام عزیز ؟
خم شدم در زیر سختی و ستمها دیده ای ؟
خنده هایم رفته دیگر یک نظر دیدی مرا ؟
من شدم گنجیهٔ حسرت وَ غمها دیده ای ؟
رفتی و تنها شدم اما هنوزم عاشقم
عاشق دیوانه ای با قلب تنها دیده ای ؟
تازگیها من شدم دیگر بریدم دل ز ما
از ضمیر تلخ ما گشتم چو مِنها دیده ای ؟
در دلت سنگی نشاندی و دگر من بعد تو
قلب تنهایم گریزان شد ز دلها دیده ای ؟
آه سرد و پر غمم را روی لبها دیده ای ؟
با خیالی جمع و راحت رفته ای اما بگو :
جسم سوزان مرا از داغ تبها دیده ای ؟
تازگیها فرصتی کردی ببینی ام عزیز ؟
خم شدم در زیر سختی و ستمها دیده ای ؟
خنده هایم رفته دیگر یک نظر دیدی مرا ؟
من شدم گنجیهٔ حسرت وَ غمها دیده ای ؟
رفتی و تنها شدم اما هنوزم عاشقم
عاشق دیوانه ای با قلب تنها دیده ای ؟
تازگیها من شدم دیگر بریدم دل ز ما
از ضمیر تلخ ما گشتم چو مِنها دیده ای ؟
در دلت سنگی نشاندی و دگر من بعد تو
قلب تنهایم گریزان شد ز دلها دیده ای ؟
۱۹.۳k
۰۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.