رمان:من ارباب توعم
رمان:من ارباب توعم
part19
دیانا:رفتم لباسامو پوشیدم یه هودی ووفش بود و یه شلوار مشکی و ی کلاه ووش چگد سلیقش خوبه
ارایشمو کردم و رفدم پایین
ارسلان:خانم کوچولوم خوشگل کردیااااا قلب ارسلان
دیانا:فدات بشم من قشنگم💜
ارسلان:خب دیانا کوچولوم من برم لباس بپوشم توعم بیا دم در اتاق میترسم بدزدنت عروسکم
دیانا:چشم اومدم بقدا ولی ارسلااااننن
ارسلان:جانمممم
دیانا:خیلی بیشعوری
ارسلان:عههه چرا قشنگم
دیانا:چون اذیتم کردی منم باید بزنمت😊
رفتم توی حیاط بیا
ارسلان:باشه کوچولو بروو
دیانا:رفتم توی حیاط قدم میزدم تا ارسلان بیاد یهو یه چیزی از دور میومد سمتم
میخاستم برم پیش ارسلان یهو اومد سمتم
شایان:به به سلام دیانا خانم چطوری شماا
دیانا:همینجوری گریه میکردم و یه لحظه جیغ زدم و گفتم ارسلاااااانننن
شایان:هووویی چه خبره کاریت ندارم
ارسلان:صدای جیغ دیانا رو شنیدم و تموم شدم و رفتم بیرون
دیانا کجایی
دیانا:ارسلان اینجام بیا کمک کن توروخداااا
شایان:دیانا خانم این تو گوشی بدهکاریت بود
ارسلان:دویدم سمت صدا که یه نفر زد تو گوش دیانا
دیانا:اییییی گوشم وایییی خدا لعنتت کنه شایان زندگیمو به گند کشوندی
شایان:اینم یکی دیگ که سر عقد جواب رد دادی
دیانا:ایییییییییییییییی ارسلان کمکم کن
ارسلان:رفتم پیش دیانا
شایان:به به اقای کاشی سلام پسر عمه خوبی
ارسلان:چی میخای شایان
دیانا چرا گریه میکنی؟ هومم؟
دیانا:ش..ش..شایان ز....ز....زد تو گوشم
ارسلان:چی زد تو گوشت؟
شایان:ارسلان این بدهکاری های دیانا بود و من طلبکار نباید طلبمو میگرفتم؟
ارسلان:شایان نباید تو گوشی میزدی شایان با حرف حل کن این داستان هارو باشه؟ این نصیحت عمه به من بود حالا من به تو میگم پس سعی کن ادم باشی
دیانا:ارسلان
ارسلان:گریه نکن قربونت برم برو من میام
دیانا:ازت متنفرم شایان
شایان:برو اب انارتو بخور دیانا
ارسلان:شایان درست ضر بزن گمشو
شایان:اوکی آقا ارسلان خاهیم دید دیانا رو ازت میگیرم فهمیدی این یه هشداره
ارسلان:برو بابا هیچ گوهی نمیتونی بخوری
شایان:میبینیم
(دوزتان شایان مثل بقیه رمان ها بسیار قوی نیستن بعد ها در پارت های بعد دازتان جنایی میشه😊😂😂)
ارسلان:دیاناا
دیانا:جانم ارسلان
ارسلان:حالت خوبه
دیانا:اره گوشم یکم سوت میکشه
ارسلان:قربونت برم برو ارایشت رو تمدید کن بیا
دیانا:توعم بیا من میترسم
ارسلان:بیا بریم
دیانا:راستی ارسلان؟
ارسلان:جانم عروسک
دیانا:هواپیما شخصیه؟
ارسلان:بله عروسکم
دیانا:هورا
ارسلان:تموم شد
دیانا:اره
ارسلان:خب پاشو بریم باید یه نیم دیگه اونجا باشیم
دیانا:باشه بریم
ارسلان:رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم فرودگاه
دیانا:ارسلان؟
ارسلان:جانم
دیانا:کجا میریم
ارسلان:میفهمی دیگهه
دیانا:........ خب خنافز
part19
دیانا:رفتم لباسامو پوشیدم یه هودی ووفش بود و یه شلوار مشکی و ی کلاه ووش چگد سلیقش خوبه
ارایشمو کردم و رفدم پایین
ارسلان:خانم کوچولوم خوشگل کردیااااا قلب ارسلان
دیانا:فدات بشم من قشنگم💜
ارسلان:خب دیانا کوچولوم من برم لباس بپوشم توعم بیا دم در اتاق میترسم بدزدنت عروسکم
دیانا:چشم اومدم بقدا ولی ارسلااااننن
ارسلان:جانمممم
دیانا:خیلی بیشعوری
ارسلان:عههه چرا قشنگم
دیانا:چون اذیتم کردی منم باید بزنمت😊
رفتم توی حیاط بیا
ارسلان:باشه کوچولو بروو
دیانا:رفتم توی حیاط قدم میزدم تا ارسلان بیاد یهو یه چیزی از دور میومد سمتم
میخاستم برم پیش ارسلان یهو اومد سمتم
شایان:به به سلام دیانا خانم چطوری شماا
دیانا:همینجوری گریه میکردم و یه لحظه جیغ زدم و گفتم ارسلاااااانننن
شایان:هووویی چه خبره کاریت ندارم
ارسلان:صدای جیغ دیانا رو شنیدم و تموم شدم و رفتم بیرون
دیانا کجایی
دیانا:ارسلان اینجام بیا کمک کن توروخداااا
شایان:دیانا خانم این تو گوشی بدهکاریت بود
ارسلان:دویدم سمت صدا که یه نفر زد تو گوش دیانا
دیانا:اییییی گوشم وایییی خدا لعنتت کنه شایان زندگیمو به گند کشوندی
شایان:اینم یکی دیگ که سر عقد جواب رد دادی
دیانا:ایییییییییییییییی ارسلان کمکم کن
ارسلان:رفتم پیش دیانا
شایان:به به اقای کاشی سلام پسر عمه خوبی
ارسلان:چی میخای شایان
دیانا چرا گریه میکنی؟ هومم؟
دیانا:ش..ش..شایان ز....ز....زد تو گوشم
ارسلان:چی زد تو گوشت؟
شایان:ارسلان این بدهکاری های دیانا بود و من طلبکار نباید طلبمو میگرفتم؟
ارسلان:شایان نباید تو گوشی میزدی شایان با حرف حل کن این داستان هارو باشه؟ این نصیحت عمه به من بود حالا من به تو میگم پس سعی کن ادم باشی
دیانا:ارسلان
ارسلان:گریه نکن قربونت برم برو من میام
دیانا:ازت متنفرم شایان
شایان:برو اب انارتو بخور دیانا
ارسلان:شایان درست ضر بزن گمشو
شایان:اوکی آقا ارسلان خاهیم دید دیانا رو ازت میگیرم فهمیدی این یه هشداره
ارسلان:برو بابا هیچ گوهی نمیتونی بخوری
شایان:میبینیم
(دوزتان شایان مثل بقیه رمان ها بسیار قوی نیستن بعد ها در پارت های بعد دازتان جنایی میشه😊😂😂)
ارسلان:دیاناا
دیانا:جانم ارسلان
ارسلان:حالت خوبه
دیانا:اره گوشم یکم سوت میکشه
ارسلان:قربونت برم برو ارایشت رو تمدید کن بیا
دیانا:توعم بیا من میترسم
ارسلان:بیا بریم
دیانا:راستی ارسلان؟
ارسلان:جانم عروسک
دیانا:هواپیما شخصیه؟
ارسلان:بله عروسکم
دیانا:هورا
ارسلان:تموم شد
دیانا:اره
ارسلان:خب پاشو بریم باید یه نیم دیگه اونجا باشیم
دیانا:باشه بریم
ارسلان:رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم فرودگاه
دیانا:ارسلان؟
ارسلان:جانم
دیانا:کجا میریم
ارسلان:میفهمی دیگهه
دیانا:........ خب خنافز
۸۶۱
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.