ممنوعه
ممنوعه
9
یونجی ویو
تازع یادم اومد هنوز حوله دورمه
یونجی: وای خاکبرسرممم
زود تیشتر رو پوشیدم دا زانوهام بود
یونجی: یعنی انقدر قدم کوتاههه؟
رفتم روی تخت
جونگکوک ویو
بعد از اون رفتم پیش بابام
(در زد)
پ: بیا تو
(میره تو)
جونگکوک: اومدم برای گوشی یونجی!
پ: گوشیش توی کشوعه
گوشیشو از کشو در اوردم و ب سمت اتاقش رفتم
جونگکوک: این گوشی ک بدرد نمیخوره له شده
گوشیو تو جیبم گزاشتم
و سوار ماشین شدم باید براش یکمی لباس و چیزای دیگه میخریدم
(بعد از خریدبچم)
از ماشین پیاده شدم و ب سمت در رفتم
از پله ها رفتم بالا
و رسیدم ب اتاق یونجی
در زدم
(درو باز کرد)
جونگکوک: عا اینارو برای تو گرفتم
یونجی: عا مرسی
جونگکوک: اینم ی گوشی نوع
یونجی: پس گوشی خودم کو؟
(جونگکوک گوشیو از جیبش در اورد)
جونگکوک: ایناش ولی دیدم بدرد نمیخوره گفتم برات نوعشو بگیرم
یونجی: عا مرسی
لایک؟
9
یونجی ویو
تازع یادم اومد هنوز حوله دورمه
یونجی: وای خاکبرسرممم
زود تیشتر رو پوشیدم دا زانوهام بود
یونجی: یعنی انقدر قدم کوتاههه؟
رفتم روی تخت
جونگکوک ویو
بعد از اون رفتم پیش بابام
(در زد)
پ: بیا تو
(میره تو)
جونگکوک: اومدم برای گوشی یونجی!
پ: گوشیش توی کشوعه
گوشیشو از کشو در اوردم و ب سمت اتاقش رفتم
جونگکوک: این گوشی ک بدرد نمیخوره له شده
گوشیو تو جیبم گزاشتم
و سوار ماشین شدم باید براش یکمی لباس و چیزای دیگه میخریدم
(بعد از خریدبچم)
از ماشین پیاده شدم و ب سمت در رفتم
از پله ها رفتم بالا
و رسیدم ب اتاق یونجی
در زدم
(درو باز کرد)
جونگکوک: عا اینارو برای تو گرفتم
یونجی: عا مرسی
جونگکوک: اینم ی گوشی نوع
یونجی: پس گوشی خودم کو؟
(جونگکوک گوشیو از جیبش در اورد)
جونگکوک: ایناش ولی دیدم بدرد نمیخوره گفتم برات نوعشو بگیرم
یونجی: عا مرسی
لایک؟
۹.۴k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.