من کمی بیشتر از عشق تو را می فهمم

من "کمی" بیشتر از عشق ، "تو" را می فهمم !
راه زیاد است ، مهم نیست
گاهی در این برهوت
سرگردان می شوم ، مهم نیست !
باد پسم می زند مدام ،
سرما می رود توی جانم ،
مهم نیست !
خودم را بغل می کنم !
فقط می خواهم بدانم جاده هر قدر دراز و طولانی باشد،
آخرش یک جایی "تو" ایستاده ای ؟!
بین راه گاهی آدم هایی را می بینم
که آخر جاده شان هیچکس نیست.....
از این برهوت می افتند به برهوت دیگر.....!
و همین هراسانم می کند
و همین باعث می شود
تنهایی خودم را دوست بدارم ،
آخر من که جز "تو" کسی را ندارم.....

عباس معروفی
دیدگاه ها (۵)

همین چند روز پیشفکر می کردم می توانمعاشق کسی شبیه تو شوماز ه...

❤چگونه به شدت جذاب باشیم❤با این 30 ترفند به شدت جذاب و منحصر...

️دوست داشتنت آبیستمثل چشمانممثل دستان یخ زده اممثل من که هر ...

اگر تو، روی نیمکتیاین سوی دنیاتنها نشسته ایو همه آن چه نداری...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط