من "کمی" بیشتر از عشق ، "تو" را می فهمم !
من "کمی" بیشتر از عشق ، "تو" را می فهمم !
راه زیاد است ، مهم نیست
گاهی در این برهوت
سرگردان می شوم ، مهم نیست !
باد پسم می زند مدام ،
سرما می رود توی جانم ،
مهم نیست !
خودم را بغل می کنم !
فقط می خواهم بدانم جاده هر قدر دراز و طولانی باشد،
آخرش یک جایی "تو" ایستاده ای ؟!
بین راه گاهی آدم هایی را می بینم
که آخر جاده شان هیچکس نیست.....
از این برهوت می افتند به برهوت دیگر.....!
و همین هراسانم می کند
و همین باعث می شود
تنهایی خودم را دوست بدارم ،
آخر من که جز "تو" کسی را ندارم.....
عباس معروفی
راه زیاد است ، مهم نیست
گاهی در این برهوت
سرگردان می شوم ، مهم نیست !
باد پسم می زند مدام ،
سرما می رود توی جانم ،
مهم نیست !
خودم را بغل می کنم !
فقط می خواهم بدانم جاده هر قدر دراز و طولانی باشد،
آخرش یک جایی "تو" ایستاده ای ؟!
بین راه گاهی آدم هایی را می بینم
که آخر جاده شان هیچکس نیست.....
از این برهوت می افتند به برهوت دیگر.....!
و همین هراسانم می کند
و همین باعث می شود
تنهایی خودم را دوست بدارم ،
آخر من که جز "تو" کسی را ندارم.....
عباس معروفی
۳.۱k
۲۰ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.