در عشق تو چون گوی سراسیمه و مستیم

در عشق تو چون گوی سراسیمه و مستیم
وز شوق تو چون زلف تو آشفته وشانیم

در عشق تو، ای یار، اگر جان و اگر دل
خون می‌خوریم ، از عشق ما شیفتگانیم
دیدگاه ها (۰)

من از ازل در عشق یار انگار شیدا بوده ام

من از پاییز عشقت را به تابستان برم با درد

نوری در درون زبانه می کشد

لحظه به لحظه نزدیک می شوم به دیدار

یار از بپرسد چرته‌زی تا من دل خود خون کنمبه کوهستان کورمدی ه...

...جانا ز فراق تو این محنت جان تا کیدل در غم عشق تو رسوای جه...

از   کوچه  زیبای   تو   امروز  گذشتمدیدم که همان  عاشق معشوق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط