مریم
#مریم
سکوت عجیبی بینمون حکم فرمان بود که رهام با گذاشتن اهنگ سکوت بینمون شکوند...
دستاتو میزاری رو قلبم و میفهمم باتو
همین ارامشو نمیگیره جاتو
تو این زندگی نمیخوام جز چشاتو جز چشاتوو
حال منو همیشه میفهمیو
از خودمم بهتر میدونی تو
پیشم بخند که ارومم میکنی
خشک که بشم تو بارونم میکنی
عاشق این اهنگ بودم همیشه وقتی اهنگ میخواستن اینو پیشنهاد میدادم
حالا حال من که بهتره باتو
زندگیم عالیه که بگذره باتو
عشق تو شده دلیل غرورم
لحظه ای نبوده که عاشق تو نبودم
بستم کنار تو چشم به همه دنیا
وقتی دارمت مهم نیس غم دنیا
بی هواس میشم با یه نگاهت
قلبم با همه وجودش میخوادت
حال منو همیشه میفهمیو
از خودمم بهتر میدونی تو
پیشم بخند که ارومم میکنی
خشک که بشم تو بارونم میکنی
(پیشم بخند،ماکان بند)
امیر یه نگاهی بهم از ایینه کرد:مریم خانم چند سالتونه
با گنگی نگاش کردم دوست نداشتم بهش دروغ بگم ولی اگه راستشو بگم نرگس ناراحت میشه چون بهش دروغ گفتموچاره ایی نداشتم جز اینکه سن واقعیمو بگم:۱۹ سالمه
امیر اهانی زیر لب گفت حدس زدم که الان نرگس از تعجب چشاش از کاسه درومده سرمو سمتش برگردوندم که حدسم اشتباه بود نرگس دستشو تکیه گاه سرش رو در گذاشته بود و خوابش برده بود پوفففف نمیدونم این دختر چش شده اصلا انگار این همون نرگسی نیس که شبا تا صبح باهاش حرف میزدم و لحظه ایی دهنم از خنده بسته نمیشد اصلا بر خلاف تظاهرش تو مجازی یه دختر اروم و ساکت با صدای امیر به خودم اومدم که رسیده بودیم:نرگس نرگس بیدار شو نرگس تکونی به خودش داد و بیدار شد:جانم😴
_بیدار شو رسیدیم ابرومون بردی جلو رهامیر ولو و شل تو ماشین خوابیدی دختره ی احمق
یهو شلیک خنده امیر و رهام بلند شد از خجالت سرمو انداختم پایین نرگس که انگار تازه ویندوزش اومده باهالا یه نگاهی بهمون کرد و با اخم زهرماری زیر لب گفت و پیاده شد یه نگاهی به نمایه بیرون رستوران انداختمکه بسیار شیک از طرح چوب و سنگ استفاده کرده بودن و دوتا مجسمه اسب کنار در ورودی گذاشته بودن نرگس خمیازه ایی کشید:من خوابم میاد امیر اخم مصنوعی کرد:اینهمه راه بچه ها رو تلپ تلپ کشوندیم بخاطر شکم توعه بعد میگی خوابم میاد پخه دوتا پرس غذا باید بخوری نخوردی خودم میزارم تو دهنت نرگس قیافشو جمع کرد و ایشی نثار امیر کرد بقیه بچه ها هم پیاده شدن و اومدن بطرفمون حضور دستی رویه شونم حس کردم سرمو برگردوندم که چشم افتاد به دوتا تیله مشکی صاحب این دوتا چشم کسی نبود جز...
ادامه داره😊💙
سکوت عجیبی بینمون حکم فرمان بود که رهام با گذاشتن اهنگ سکوت بینمون شکوند...
دستاتو میزاری رو قلبم و میفهمم باتو
همین ارامشو نمیگیره جاتو
تو این زندگی نمیخوام جز چشاتو جز چشاتوو
حال منو همیشه میفهمیو
از خودمم بهتر میدونی تو
پیشم بخند که ارومم میکنی
خشک که بشم تو بارونم میکنی
عاشق این اهنگ بودم همیشه وقتی اهنگ میخواستن اینو پیشنهاد میدادم
حالا حال من که بهتره باتو
زندگیم عالیه که بگذره باتو
عشق تو شده دلیل غرورم
لحظه ای نبوده که عاشق تو نبودم
بستم کنار تو چشم به همه دنیا
وقتی دارمت مهم نیس غم دنیا
بی هواس میشم با یه نگاهت
قلبم با همه وجودش میخوادت
حال منو همیشه میفهمیو
از خودمم بهتر میدونی تو
پیشم بخند که ارومم میکنی
خشک که بشم تو بارونم میکنی
(پیشم بخند،ماکان بند)
امیر یه نگاهی بهم از ایینه کرد:مریم خانم چند سالتونه
با گنگی نگاش کردم دوست نداشتم بهش دروغ بگم ولی اگه راستشو بگم نرگس ناراحت میشه چون بهش دروغ گفتموچاره ایی نداشتم جز اینکه سن واقعیمو بگم:۱۹ سالمه
امیر اهانی زیر لب گفت حدس زدم که الان نرگس از تعجب چشاش از کاسه درومده سرمو سمتش برگردوندم که حدسم اشتباه بود نرگس دستشو تکیه گاه سرش رو در گذاشته بود و خوابش برده بود پوفففف نمیدونم این دختر چش شده اصلا انگار این همون نرگسی نیس که شبا تا صبح باهاش حرف میزدم و لحظه ایی دهنم از خنده بسته نمیشد اصلا بر خلاف تظاهرش تو مجازی یه دختر اروم و ساکت با صدای امیر به خودم اومدم که رسیده بودیم:نرگس نرگس بیدار شو نرگس تکونی به خودش داد و بیدار شد:جانم😴
_بیدار شو رسیدیم ابرومون بردی جلو رهامیر ولو و شل تو ماشین خوابیدی دختره ی احمق
یهو شلیک خنده امیر و رهام بلند شد از خجالت سرمو انداختم پایین نرگس که انگار تازه ویندوزش اومده باهالا یه نگاهی بهمون کرد و با اخم زهرماری زیر لب گفت و پیاده شد یه نگاهی به نمایه بیرون رستوران انداختمکه بسیار شیک از طرح چوب و سنگ استفاده کرده بودن و دوتا مجسمه اسب کنار در ورودی گذاشته بودن نرگس خمیازه ایی کشید:من خوابم میاد امیر اخم مصنوعی کرد:اینهمه راه بچه ها رو تلپ تلپ کشوندیم بخاطر شکم توعه بعد میگی خوابم میاد پخه دوتا پرس غذا باید بخوری نخوردی خودم میزارم تو دهنت نرگس قیافشو جمع کرد و ایشی نثار امیر کرد بقیه بچه ها هم پیاده شدن و اومدن بطرفمون حضور دستی رویه شونم حس کردم سرمو برگردوندم که چشم افتاد به دوتا تیله مشکی صاحب این دوتا چشم کسی نبود جز...
ادامه داره😊💙
۵.۴k
۲۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.