در سینه ام

در سینه ام
کدام آدم خسته
تپشِ عشق را
به رویای کدامین هوس باخته بود
که قهر در چشمانِ تو
رنگِ آدمی‌ شبیهِ من را گرفت؟
.
آرامشِ بی‌ انتهای دست‌های تو
کجا از طوفانی دستانم لغزید؟
کجا از غوغای نگاه هم افتادیم؟
.
تردید
با شیفتگی‌ هامان
با جاودانگی دست هامان چه کرده بود
که از حیرتِ بی‌ امانِ آغوش هم گذشتیم
که به غربتی چنین بی‌ فردا تن دادیم ؟
دیدگاه ها (۱)

... زن‌ها ظریف و شکننده نیستند. اعتقادِ ژرف به مهرِ قلب‌ها و...

بی‌ انگیزه‌ام !همین که تنم جای زخم‌های زبانت باشدهمین که خان...

....به روزِ آخرت رسیده امبه روزِ نبودنتمثل ماده گرگی بی‌ جفت...

تا از راه نرسیده ای تمامِ کارهایِ نیمِ تمامت را تمام کنبه هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط