در سینه ام
در سینه ام
کدام آدم خسته
تپشِ عشق را
به رویای کدامین هوس باخته بود
که قهر در چشمانِ تو
رنگِ آدمی شبیهِ من را گرفت؟
.
آرامشِ بی انتهای دستهای تو
کجا از طوفانی دستانم لغزید؟
کجا از غوغای نگاه هم افتادیم؟
.
تردید
با شیفتگی هامان
با جاودانگی دست هامان چه کرده بود
که از حیرتِ بی امانِ آغوش هم گذشتیم
که به غربتی چنین بی فردا تن دادیم ؟
کدام آدم خسته
تپشِ عشق را
به رویای کدامین هوس باخته بود
که قهر در چشمانِ تو
رنگِ آدمی شبیهِ من را گرفت؟
.
آرامشِ بی انتهای دستهای تو
کجا از طوفانی دستانم لغزید؟
کجا از غوغای نگاه هم افتادیم؟
.
تردید
با شیفتگی هامان
با جاودانگی دست هامان چه کرده بود
که از حیرتِ بی امانِ آغوش هم گذشتیم
که به غربتی چنین بی فردا تن دادیم ؟
- ۳۴۸
- ۲۴ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط