به روز آخرت رسیده ام

....
به روزِ آخرت رسیده ام
به روزِ نبودنت
مثل ماده گرگی بی‌ جفت
در سوگِ آتشِ رو به خاموش، ناله می‌کنم
مثلِ مرغکی بی‌ مادر
سراغِ آشنایی را از آشیانه ی همسایه میگیرم
به بویِ کهنه ی واهمه خو گرفته ام
ترسِ از تنهایی‌
ترسِ از شب
ترسِ از تاریکی‌
من به طعنه ی سایه ی بی‌ دنباله‌ام هم، خو گرفته ام
صبوری می‌کنم
تا مرگ
مرا از پشتِ پیراهنِ غبار زده ام، بشناسد
تا تمام شود
لکنتِ قلبی که
به سیاهِ چشمانِ تو قسم میخورد
کاش جوابِ این آخرین نامه را می‌دادی
کاش دوباره سهمی از این آخرین لحظه‌ها میشدی
کاش به جایِ من به ستاره قسم میخوردی
و آسمان را شاهد می‌گرفتی
که به جانِ پروانه
هیچ راهی‌، راهِ دوری نیست
کاش روزِ آخرِ دنیا
می‌گرفتی اندوهِ یک شبِ سرد را
از ماده گرگی بی‌ جفت
که تن‌ به اضطراب داده
ناله می‌‌کند
دیدگاه ها (۲)

در سینه امکدام آدم خستهتپشِ عشق رابه رویای کدامین هوس باخته ...

... زن‌ها ظریف و شکننده نیستند. اعتقادِ ژرف به مهرِ قلب‌ها و...

تا از راه نرسیده ای تمامِ کارهایِ نیمِ تمامت را تمام کنبه هر...

نشسته ام ببینم؛کدام یک از ما؛ زودتر از رو میرود!من ؛ یا این ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط