جانگ شیکبلاخرهبعد از مدتهاا

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
⁹⁶:𝐏𝐚𝐫𝐭
جانگ شیک:بلاخره....بعد از مدتهاا
ـ تو...؟
جانگ شیک: اره پادشاه من... شوکه شدی نه؟
ـ راستش نه..
+چی از جونمون میخوای
جانگ شیک: من انتقامم رو میگیرم
ـ اره اما اگه سالم از اینجا بری بیرون
جانگ شیک: معلومه که میرم شما ایین....
+(جیغ)
″بچها راستش من نمیدونم اسم برادر اولیویا چی بود پس میزارم جک″
ـ خوشحالم خودتو تونستی برسونی جک
جک: خواهش میکنم سرورم حق این ادم مرگ بود
(۱۰ماه بعد)
+″بعد از چند ماه برگشتیم قصر و تونستیم قسر رو درطت کنیم حال هممون خوبه و جانک شیکی نیست که اذیتمون کنه .... رفتم توی باغ که جونگ‌کوک رو دیدم که داشت صدام میکرد ″
ـ راستش گفتم اینجا رو یکم تغییر بدن مشکلی نداری؟
+نه اتفاقا خوب میشد
ـ ا.ت
+جانم ؟
-خیلی دوستت دارم
+ منم
پایان


بچها واقعا بابت چرت تموم شدن فیک عذر میخوام چون تو موقعیتی نیستم که بتونم خوب بنویسم و میخواستم اینو تموم کنم واقعا عذر میخوام حتی وقتی خودمم فیک رو خوندم متوجه شدم که خیلی چرت بود واقعا عذر میخوام قول میدم واسه فیک جدید قوی شروع کنم فعلا میخوام اینو که خوندید بجز فیک اولی که فصل دوم داره این فیک و قبلی رو پاک کنم چون خیلی چرت بودن ممنونم از حمایتای قشنگتون عاشقتونم شاید تا هفته ی دیگه فعالیت رو شروع کنم بوسس بهتون بازم ببخشید
دیدگاه ها (۱۳)

سلاااااااااممممم به عشقای مننننن مرسی که تا الان موندید برام...

𝖙𝖍𝖊 𝖆𝖗𝖒𝖘 𝖔𝖋 𝖋𝖆𝖙𝖊:¹سال ¹⁹⁴¹ انگلیس،بریتانیابا عجله با اسبش‌ ب...

𝖙𝖍𝖊 𝖆𝖗𝖒𝖘 𝖔𝖋 𝖋𝖆𝖙𝖊...اغوش سرنوشت...ـــــــــــــــــــــــــــ...

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃𝐏𝐚𝐫𝐭:⁹⁵-خیلی دوستت دارم... ممنونم که هستی...

part10🦋&اگه واقعا همینطوری که میگین باشه -هست&باشه پس -پس از...

فیک نویس ( پارت ۱۶ ) مایل با پارت بعدی؟؟؟_¿_دکتر: حال دالیا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط