ویو ا/ت
ویو ا/ت
فرداش رفتیم با جونکوک رفتیم کمپانی
* سلام
اقای پی دی نیم : سلام بچه ها
* اقای پی دی نیم من برای امروز مجری هستم درسته؟
اقای پی دی نیم : بودی بعد از یک زره فکر کردم دیدم تو به پسرا حساسیت داری و ترسیدم بیهوش شی
* اوکی
ویو جونکوک
بعد از این که با کمپانی حرف زدیم رفتیم سر تمرین وقتی داشتیم میرفتیم تو اتاق های تمرین جیمین گفت
جیمین : خب چیشد رفتید به کمپانی گفتید قبول کرد که برنامه ها رو خودتون بزارید؟
- نه بابا ا/ت به پسرا حساسیت داره مجری نمیشه
جیمین : اوکی
ویو ا/ت
بعد از تمرین رفتیم مکانی که مراسم بود حدود ساعت ۶ بعد از ظهر بود ساعت ۷ مراسم شروع میشد میکاپ ارتیس ها اومدن
و شروع کردن به ارایش کردنم و وقتی داشتم ی چیزی میخوردم تا فشارم نیوفته یکی از بادیگارد ها اومد و گفت
بادیگارد : خانم
* بله؟
بادیگارد : اقای پی دی نیم به من گفت این رو به شما بدم چون که این مراسم شاید پسرای که نمیشناسید بیان و کنارتون بشینن و باهاتون درباره ی دوست پسر و دختر شدن هم دیگه حرف بزنن
* جالبه اوکی بده من
بادیگارد : بفرماید
* مرسی
ادامه دارد............
فرداش رفتیم با جونکوک رفتیم کمپانی
* سلام
اقای پی دی نیم : سلام بچه ها
* اقای پی دی نیم من برای امروز مجری هستم درسته؟
اقای پی دی نیم : بودی بعد از یک زره فکر کردم دیدم تو به پسرا حساسیت داری و ترسیدم بیهوش شی
* اوکی
ویو جونکوک
بعد از این که با کمپانی حرف زدیم رفتیم سر تمرین وقتی داشتیم میرفتیم تو اتاق های تمرین جیمین گفت
جیمین : خب چیشد رفتید به کمپانی گفتید قبول کرد که برنامه ها رو خودتون بزارید؟
- نه بابا ا/ت به پسرا حساسیت داره مجری نمیشه
جیمین : اوکی
ویو ا/ت
بعد از تمرین رفتیم مکانی که مراسم بود حدود ساعت ۶ بعد از ظهر بود ساعت ۷ مراسم شروع میشد میکاپ ارتیس ها اومدن
و شروع کردن به ارایش کردنم و وقتی داشتم ی چیزی میخوردم تا فشارم نیوفته یکی از بادیگارد ها اومد و گفت
بادیگارد : خانم
* بله؟
بادیگارد : اقای پی دی نیم به من گفت این رو به شما بدم چون که این مراسم شاید پسرای که نمیشناسید بیان و کنارتون بشینن و باهاتون درباره ی دوست پسر و دختر شدن هم دیگه حرف بزنن
* جالبه اوکی بده من
بادیگارد : بفرماید
* مرسی
ادامه دارد............
۶.۱k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.