p

p..45


ییبو یکم نوشیدنی برای ژان آورده بود

ژان... نمیخوایی به شوکای سر بزنی

ییبو.. اونجا خیلی شلوغه با وجود لینگ هه دردسر میشه پس بهتره بمونیم تا خبری به دستمون برسه

ژان ..باشه

ییبو ..بیا یکم نوشیدنی بخور

ژان.. قضیه ارباب شیاطین چیه

ییبو.. کدوم
ژان ..چرا میخواد تورو بکشه

ییبو.. خب بخاطر کدورتی که از یک قرن پیش بوده هنوزم دشمنی سر جاشه


ژان.. پس از قبلنا باهم دشمنی داشتید

ییبو.. درسته

ژان.. محافظت هم که جاسوس در اومد
ییبو.. اره یکم بهش شک داشتم

ژان.. تو نوشیدنی عروسیت سم ریخته بود

ییبو. چی

ژان.. اره خوب من اتفاقی دیدمش عوضش کردم‌

ییبو.. انگار خیلی وقته میخوان منو بکشند

ژان . اره
ییبو.. راستی دلربا از کجا میشناسی از دینگ یوشی شنیدم با شوکای و لینگ هه آشنا در اومده

ژان... چی جدی من نمیدونستم

ییبو. از کجا میشناسیش

ژان.. خب
ییبو.. خب چی

ژان ..میگم ولی نباید بکشیش

ییبو ..اول بگو بعد به اینش فکر میکنم
ژان.. اون از فرقه آسمانیه

ییبو.. چی اونا اینجا چیکار می‌کنند

ژان.. بخاطر گردنبند یا بهتره بگم همون کلید سرزمین آسمانی اومدند

ییبو ..برای همین تو اتاقم بود چرا اونو میخواد

ژان ..آنگار می‌خواند آخرین ارتباط با مارو قطع کنند

ییبو.. اینجوری که بهتره .
ژان ..نمیدونم بهتره یا نه

ییبو.. خب پیداش نکرده درسته

ژان ..اشتباهی به جاش این یکی برداشتم
ییبو.. دید گردنبند براش خریده بود دستشه

ییبو ..خب این دوباره به صاحبش برگشت
ژان ...چی داری میگی

ییبو ..چیه نگو که هنوزم قبولش نمیکنی
ژان ..خب باید فکر کنم

ییبو ..گردنبند از دست ژان گرفت گفت چیه فکر کنم فکر کردن نمیخواد

ژان ..باشه بابا ناراحت نشو

ییبو ..این پیش من میمونه تا من فکر کنم واقعا باید به بدمش یا نه

ژان.. ییبووووو
ییبو ..چیه پشیمون شدی

ژان.. نخیرم
ییبو.. معلومه

لیژان هنوزم همون جا تو حیات نشسته بود به فکر حرف های لینگ هه بود

دینگ یوشی اومد دید که نشسته تو حیات یهویی بادی اومد و موهای لیژان به هوا در آورد خیلی خوشگل شده بود یه لبخندی به صورت دینگ یوشی نشست

دینگ یوشی اومد از پشت لیژان دستشو گذاشت
رو شونش افکار لیژان رفت کنا سریع نگاه کرد کیه دید دینگ یوشی هستش

لیژان ..اینجا چیکار میکنی

دینگ یوشی.. خودت چی کلی دنبالت گشتم
لیژان ..اومده بودم یکم حوا بخورم

دینگ یوشی.. حالت خوبه تو درگیری که اتفاقی برات نیوفتاد

لیژان.. نه خوبم ممنون از نگرانیت
دینگ یوشی.. خواهر زندست

لیژان.. اره خب میخوام برم ببینمش
دینگ یوشی.. حالا نرو اون پیش ییبو هست

لیژان.. خب که چی دیدار ییبو با خواهرم مهم تر از منه

دینگ یوشی‌‌.. خب باید بهش حق بدی اونم خودت میدونی چقد دل تنگ ژان بوده

لیژان.. پس بعدا میرم

دینگ یوشی.. خوبه ممنون فقط یه چیزی
لیژان ..چی

دینگ یوشی ‌‌‌‌..موقعی که نئوهو میخواست منو بکشه تو نگران من بودی

لیژان.. اون موقع دلم نمیخواست اتفاقی برات بیفته اما حوا برت نداره

دینگ یوشی.. خوبه

لیژان.. چی خوبه

دینگ یوشی.. هیچی
لیژان من دیگه برم

دینگ یوشی ..کجا

لیژان ..نمیخوایی از شوکای خبری بگیری حالش خیلی بد بود

دینگ یوشی ‌‌..من میرم تو برو استراحت کن
لیژان ..چرا چیزی شده

دینگ یوشی ‌‌..خب لینگ هه اونجاست

لیژان ‌‌..چی

دینگ یوشی.. بیا رک باشیم هم من هم تو خوب میدونیم لینگ هه یه حس هایی به تو داره

لیژان.. خب این حالا مهمه

دینگ یوشی.. ببین منم تورو دوست دارم میدونم خودتم خیلی خوب میدونی لطفا برو عمارت استراحت کن

لیژان هیچی نگفت سرشو به معنی باشه تکون داد

دینگ یوشی لبخندی زد گفت ممنون بعدش رفت
دیدگاه ها (۰)

HAPPY BIRTHDAY....yebo❤تولدتتت مبارککککک فرشته زمینیه من ❤✨✨...

❤تولدت مبارک بهترین اتفاق مرداد ماه🌹اومیدوارم این سالی ک شرو...

p...44 لی مین نئوهو برد به بیرون از آریندل لی مین.. او خدای ...

ورق بزنید p...43🤍🌹🌹✨

p81جنگ هنوز ادامه داشت در سلیب اتش خسارت های زیادی ب انها وا...

p..86لیژان و دینگ یوشی متوجه خراب شدن هوا شدن باد بدی میوزی...

p80نئوهو با ارتشش به سلیب اتش رسید ارتشش اینقد بزرگ بود که ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط