p

p...44

لی مین نئوهو برد به بیرون از آریندل

لی مین.. او خدای من چطوری نجاتش بدم حالا چیکار کنم

نئوهو ن..گرانم شدی ..

لی مین.. احمق ببین برای نجات جون من به چه روزی افتادی

نئوهو.. خب که چی من حاضرم برای نجات تنها خواهرم جونمم بدم این کع جیزی نیست

لی مین.. مگه مت بهت نگفتم به ییبو حمله نکن قدرت عجیبی به دست آورده حالا ببین چی شد .

نئوهو ..اره قدرتش خیلی عجیبه

لی مین.. حالا این مهم نیست باید یه فکری به حالا تو بکنیم وگرنه

نئوهو.. وگرنه چی من میمیرم

.لی مین .....

نئوهو.. نگران نباش خواهر کوچولو من به این راحتی ها نمیمیرم

لی مین.. بیا یه پیغام برای موجین بفرستم

نئوهو ..اره همین کارو بکن

لی مین پیغام فرستاد اومد پیش نئوهو رنگش خیلی پریده بود

لی مین.. حالت خوبه

نئوهو ..اره خوبم
بعدش از هوش رفت

لی مین.. برادر برادر ......

لیژان اومد پیش لینگ هه دید نشسته بیرون تو حیات و تو فکر فرو رفته

لیژان ..حالت خوبه

لینگ هه بلند شد گفت خوبم

لیژان ..معلومه

لینگ هه.. من خوبم هیچی نمیتونه منو از پا در بیاره

.لیژان.. اره هیچی به جز دوری از برادرت ..

لینگ هه ..چی داری میگی

لیژان.. معلوم چی دارم میگم بعضی وقتا نیازی نیست غم تو پنهان کنی بعضی وقتا باید بغض تو بشکنی تا اروم بشی

لینگ هه... اگه بگم ناراحت نیست دروغ گفتم درسته من و شوکای سال های زیادی از هم دور بودیم اما بازم اون تنها برادر منه و من نمیتونم اینو نادیده بگیرم

لیژان ..میدونستم آدم هر چقد از خواهر و برادرش بدش بیاد نمیتونه بد ترین هارو براشون بخواد

لینگ هه ..اره درسته اومیدوارم برای شوکای اتفاقی نیفته

لیژان ..منم همینطور راستش خودم درد بی برادری کشیدم نمیخوام توهم بکشی

لینگ هه ..خوب راستش

لیژان.. چی

لینگ هه ..ولش کن
لیژان.. خب برای آینده چه برنامه داری

لینگ هه.. راستش میخوام برای خودم افتخار کسب کنم با کسی که دوستش دارم زندگی عادی داشته باشم

لیژان. زندگی عادی

لینگ هه.. اره شاید تا حالا به این فکر نکرده باشم اما میدوم بهترین زندگی زندگی بی دردسره البته قبل همه اینا یه عذرخواهی از دلربا و شوکای بدهکارم


لیژان ..خوبه حتما این کارو بکن

لینگ هه بلند شد تا بره پیش شوکای و در حال رفتن گفت لیژان

لیژان.. بله

لینگ هه... حرف هایی که تو همین مکان زدیم یادته

لیژان ..کدوم

لینگ هه.. اون موقع که برای خاستگاری اومده بودیم

لیژان ..خب

لینگ هه‌.. من هنوز سر حرفم هستم بعد رفت
دیدگاه ها (۰)

p..45ییبو یکم نوشیدنی برای ژان آورده بود ژان... نمیخوایی به ...

HAPPY BIRTHDAY....yebo❤تولدتتت مبارککککک فرشته زمینیه من ❤✨✨...

ورق بزنید p...43🤍🌹🌹✨

p...4۲لینگ هه شوکای گزاشت رو تخت خیلی وضعیتش بد بود خون زیاد...

p80نئوهو با ارتشش به سلیب اتش رسید ارتشش اینقد بزرگ بود که ب...

p..91ییبو خودشو جمع جور کرد میخواست به دنبال شن بره باید اون...

p..89شوکای همه گی اینجا جمع شدیم تا در مورد قدرتی که پدیدار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط