p8
ویو ات
واااای من اتاق به این خوشگلی دارم یااااااااااا میخواستم جیغ بزنم بعد بالشو گرفتم تودهنم جیغ زدم بعد بلند شدم لباسامو داخل کمد بچینم دیدم که کلی لباس های گرون و ساعت هاو کفش و... هستن وای اصلا چرا خوشحالم باید ناراحت باشم اههه
رفتم دستشویی صورتمو شستم بعد پریدم رو تخت خوابم برد یهو
ویو شب
ات: از خواب بیدار شدم با چیزی که دیدم تعجب کردم
و جیغ زدم
یه پسر جذاب کنارم نشسته بود و داشت موهامو نوازش میداد
جیمین: هییی چته تو ترسیدم!!(بچم ترسید فداش شم)
ات: ت ت تو اینجا چیکار میکنی اینجا اتاق منه ات شروع کرد به داد زدن اجوما آجوما دزد امده دزدددددد
آجوما سریع رفت طرف اتاق ات در رو باز کرد
آجوما: دخترم چی شده ها چیشده
ات: مگه اینو نمیبینی نکنه من دارم دیونه میشم نکنه تو روحی(رو به جیمین) جیمین خندید
ات: دیدی دیدی الانم خندید
آجوما: لبخند زد بعد گفت دخترم ایشون ارباب هست صاحب این خونه
ات از تعجب چشاش چهارتا شد
ات: واای چه غلطی کنم حتمامنو میکشه من بهش گفتم دزد سریع از تخت بلند شدم زانو زدم گفتم ارباب منو ببخشید لطفا قصد بعدی نداشتم (با گریه مصنوعی)
جیمین:(بچم ازتعجب شاخ در اورد)
چیکار میکنی بلند شو دست ات رو میگیره و بلندش میکنه
آجوما: من تنهاتون میزارم
آجوما رفت
جیمین: خب نمیخوای خودتو معرفی کنی ببینم کی هستی(با خنده)
ات: ااا م م من من ااا ت ه ستم(با استرس)
جیمین:مممممنم ج ی م ین هستم (اداشو در اورد خندید)
جیمین: چته چرا اینطور ی حرف میزنی
ات:.....
جیمین: ات
ات....
جیمین: ات ات اتتتتتتت
ات: بببلهه ببخشید(محو تماشایی جذابیت پسرم شده بود)
جیمین خب دیگه من میرم شام بیا بخور
ات: نمیخوام
جیمین: چرا؟
ات: گشنم نیست
جیمین: نکنه چون اینجایی نمیخوای غذا بخوری فک کردی اگه نخوری ولت میکنم بری ها؟
ات: چته تو فقط گشنم نیست(با داد)
ایوایی ببخشید دست خودم نبود
جیمین: خندید و گفت باشه بابا
جیمین رفت
ات: وای چقدر جذاب بود لعنتی عه من چی میگم جذاب چیه دیگه اه شبهه عن بود(خودتی پدصگ)
ویو جیمن بعد شام
اه چه دختر کیوتی بود چه گوگولی بود عهههه جیمین چی میگی واسه خودت اصلا هم خوشگل نیست والا
داشتم همینجوری با خودم بحث میکردم که یهو صداجیغ ات رو شنیدم
ادامه دارد..
لطفا حمایت کنید🥺♥
واااای من اتاق به این خوشگلی دارم یااااااااااا میخواستم جیغ بزنم بعد بالشو گرفتم تودهنم جیغ زدم بعد بلند شدم لباسامو داخل کمد بچینم دیدم که کلی لباس های گرون و ساعت هاو کفش و... هستن وای اصلا چرا خوشحالم باید ناراحت باشم اههه
رفتم دستشویی صورتمو شستم بعد پریدم رو تخت خوابم برد یهو
ویو شب
ات: از خواب بیدار شدم با چیزی که دیدم تعجب کردم
و جیغ زدم
یه پسر جذاب کنارم نشسته بود و داشت موهامو نوازش میداد
جیمین: هییی چته تو ترسیدم!!(بچم ترسید فداش شم)
ات: ت ت تو اینجا چیکار میکنی اینجا اتاق منه ات شروع کرد به داد زدن اجوما آجوما دزد امده دزدددددد
آجوما سریع رفت طرف اتاق ات در رو باز کرد
آجوما: دخترم چی شده ها چیشده
ات: مگه اینو نمیبینی نکنه من دارم دیونه میشم نکنه تو روحی(رو به جیمین) جیمین خندید
ات: دیدی دیدی الانم خندید
آجوما: لبخند زد بعد گفت دخترم ایشون ارباب هست صاحب این خونه
ات از تعجب چشاش چهارتا شد
ات: واای چه غلطی کنم حتمامنو میکشه من بهش گفتم دزد سریع از تخت بلند شدم زانو زدم گفتم ارباب منو ببخشید لطفا قصد بعدی نداشتم (با گریه مصنوعی)
جیمین:(بچم ازتعجب شاخ در اورد)
چیکار میکنی بلند شو دست ات رو میگیره و بلندش میکنه
آجوما: من تنهاتون میزارم
آجوما رفت
جیمین: خب نمیخوای خودتو معرفی کنی ببینم کی هستی(با خنده)
ات: ااا م م من من ااا ت ه ستم(با استرس)
جیمین:مممممنم ج ی م ین هستم (اداشو در اورد خندید)
جیمین: چته چرا اینطور ی حرف میزنی
ات:.....
جیمین: ات
ات....
جیمین: ات ات اتتتتتتت
ات: بببلهه ببخشید(محو تماشایی جذابیت پسرم شده بود)
جیمین خب دیگه من میرم شام بیا بخور
ات: نمیخوام
جیمین: چرا؟
ات: گشنم نیست
جیمین: نکنه چون اینجایی نمیخوای غذا بخوری فک کردی اگه نخوری ولت میکنم بری ها؟
ات: چته تو فقط گشنم نیست(با داد)
ایوایی ببخشید دست خودم نبود
جیمین: خندید و گفت باشه بابا
جیمین رفت
ات: وای چقدر جذاب بود لعنتی عه من چی میگم جذاب چیه دیگه اه شبهه عن بود(خودتی پدصگ)
ویو جیمن بعد شام
اه چه دختر کیوتی بود چه گوگولی بود عهههه جیمین چی میگی واسه خودت اصلا هم خوشگل نیست والا
داشتم همینجوری با خودم بحث میکردم که یهو صداجیغ ات رو شنیدم
ادامه دارد..
لطفا حمایت کنید🥺♥
۸.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.