زندگی رویایی پارت

زندگی رویایی ♡☆ پارت ۱۲
و یدونه محکم زدم تو دهنش
بعد از اونجا زدیم بیرون
ته: اوههه عجب خفنی بودی
ات: دیدی چجوری بهش حرف زدم دیدی اون اشغالو چجوری زدم؟(ذوق)
تهیونگ خودشو بهم نزدیگ تر کرد و تو چشمام نگاه کرد بعد دستشو روی سرم گذاشت و تکون میداد
ته: افرین کارت عالی بود
ات: توعم خیلی خفن دستشو گرفتی خیلی خوب بود(خنده)
ته: خنده هات خیلی قشنگه یکمی بیشتر برامون بخند قشنگم
ات: تا وقتی که کنار توعم همش خوشحالم به خاطر تو جرئت گرفتم و حرف زدم واقعا ازت ممنونم راستش من نه دوست دارم نه عاشقتم
یه لحظه جا خورد و جای لبخندش یه نگاه سرد و عصبی گرفتار شد و قشنگ یغضشو میشد فهمید
ته: یعنی چی؟(بغض)
ات: واییی عزیزم اینجوری نکن میخواستم بگم من نه عاشقتم نه دوست دارم من تورو میپرستم
که دوباره خنده ای روی لباش شکل گرفت
ته: الان منو دست انداختی؟ وروجک
ات: اره خیلی خوب بوددد(خنده)
ته: پس میخندی ها من اصن قهرم
بعد از این حرفش پشتشو کرد و رفت
ات: عهههه قهر نکن دیگه شوخی کردمممم
ته: با من حرف نزن
ویو ته
بعد از این حرفش خیلی خوشجال شدم و لبخندمو پنهون کردم و قهر کردم باهاش که یهو صدای محکم خوردن زمین اومد برگشتم که پشتمو نگاه کنم ببینم چیه دیدم ات افتاده فک کردم شوخیه برا همین با لحن خنده اوری گفتم
ته: ات ات باشه بابا قهر نیستم دیگه
ته: ات؟ چاگیاااا ناخدا گاه گریم میومد
ته: من گوه خوردممممم ببخشید بلند شووو
اتو براید استایل بغل کردم و گذاشتمش تو ماشین و خیلی سریع رسیدیم به بیمارستان رفتم دوباره گرفتمش بغل و گذاشتمش رو صندلی اونجا و یه اتاق vip رزرو کردم چند که دکتر اومد و بهش سرم وصل کرد و بعد از چند دقیقه بیدار شد که دکمه رو زدم که سریع پرستار و دکتر اومدن
دکتر: سلام خانم اسمتونو یادتون میاد؟
با این حرف دکتر احساس کردم قلبم نمیزنه یعنی ممکنه فراموشی گرفته باشه؟
ویو ات: چشمامو باز کردم که دکتر اومد بهش گفتم
ات: بله اسمم لی اته
ته: درستش کیم اته
وای از دست این فک کردم برا خنده اینو میگه ولی وقتی به صورتش نگاه کردم خیلی جدی بود
ات: بله ایشون راست میگن
دکتر: خب دوتا نتیجه این داشت یکی اینکه فراموشی گزفته باشی یکی اینه که تبدیل به سرطان شده باشه شما بدترین نوع این بیماری رو گرفتید و با اینکه دارو هاتونو نخوردید خیلی شانس اوردید هیچ کدوم اینا نشد ولی وقتی که احساس استرس عصبانیت رو داشتیت حتما قرص یخورید وگرنه تبدیل به سرطان میشه الانم اگه یکی دوبار قرص نخورید حتما این اتفاق میفته
ات: بله چشم
دکتر رفت نگاهمو به تهیونگ دادم که دیدم از شدت عصانیت چشاش قرمزه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارت بعدیم الان میذارم برا عیدیتون دیگه من صد خودمو گذاشتمااا♡
دیدگاه ها (۰)

زندگی رویایی ♡☆ پارت ۱۳نگاهمو به تهیونگ دادم که دیدم از شدت ...

زندگی رویایی♡☆ پارت ۱۱دقیقا این خوشحالی قبل از غمه؟ اخه چرا...

زندگی رویایی ♡☆ ادامه پارت ۱٠چسبم بهش زدم ات: واییی این لبا...

نام فیک: عشق مخفیPart: 40ویو ات*خیلی صدای تیر اندازی زیاد بو...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

زیر باران سئول {پارت 3}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط