Monster in the forest
Monster in the forest
فصل 3 پارت 18
ا.ت:*جیغ فرا بنفشی میزنه و..*
جیمین: ای آاااااااااااااااخ
جونگ کوک:*پاش توی ملافه میپیچه و با کله فرود میاد روی زمین*
تهیونگ: عه وا خاک به سرم جیمینا چی شدی؟؟*ملافه رو از روی سرش کنار میزنه*
جیمین:..............
تهیونگ: مردی؟؟
جیمین:.............
ا.ت:*بدبخت هنوز تو شوکه*
جونگ کوک:*با هزاران بدبختی بلند میشه* این وردنه هه رو از کجا آوردی◉_◉؟؟
ا.ت: چ..چی؟ خب من...همیشه یه وردنه زیر بالشتم میزارم برای مجهز بودن که اگه یه وقت چیزی اومد بکشمش🙂
تهیونگ: آخه آدم عاقل وردنهههه؟؟
ا.ت: نمیدونی چقدر کاربرد داره..
تهیونگ: کاربرد های بیش از حد وردنه ی شما...زده هیونگمونو ناقص کرده😐
ا.ت:*نیگاهیش میکنه* عیب نداره یکم دیگه به هوش میاد
تهیونگ: هوم
ا.ت: فقط یه سوال...شماچه مرضتون بود منو بیدار کردیننننن؟؟؟؟
تهیونگ: عه خب...اینو جیمین هیونگ برات توضیح میده😁(بدبخت از جیمین هیونگ🥲😂)
ا.ت: من اون جیمین هیونگتونو میکشم😑🔪(تو گوه میخوری😐🔪)
جونگ کوک: حالا که جیمین هیونگ بیهوشه چجوری میخوایم یونگی هیونگ رو زره ترک کنیم؟
ا.ت: آخه اون؟ برای چی؟
تهیونگ: آره و تو هم کمکمون میکنی😁
جونگ کوک: این فکر جیمین هیونگ بود تازه من بدبختم از خواب بیدار کردن خودشو تهیونگ😑 منم بهشون پیوستم و الان با کمک هم بقیه رو بیدار میکنیم
تهیونگ: و تو هم کمکمون میکنی😁(چند بار میگی فرزندم😐 کلا فاز تهیونگ و جین توی فیک یا کلا سناریو یا هر چی که مینویسم سمیه😐😂)
ا.ت: بابا بزارین من بکپم خو برای چی مرض داریم بیدارش کنیم؟
جونگ کوک: کپک زدی از بس خوابیدی😐
ا.ت: من کلا ۲ ساعت خوابیدم خیلی زیادههه؟؟
تهیونگ: تو خو سه ساعت بود
ا.ت: تو بگو ۲ و نیم...نیم ساعت طول کشید تا خوابم ببره
جونگ کوک: نیم ساعت؟؟
ا.ت: آری...از بچگی خواب نداشتم(مثل من😐)
تهیونگ: حیوان درونش جغده😂
ا.ت: مرض😐
جونگ کوک: چیکار کنیم جیمین هیونگ بیدار شه؟
تهیونگ: هیچی میشینیم نیگا میکنیم..
(چند ثانیه ای سکوت)
جونگ کوک: ما الان چرا ساکتیم؟😐
ا.ت: چون خوابمون میاد..
تهیونگ: من خوابم نمیاد😐😂
ا.ت: من خییییییلی خوابم میاد
جونگ کوک: مگه همین الان نگفتی از بچگی خواب نداشتی😐
ا.ت: وقتی میخوام بخوابم اینطوریم ولی وقتی میخوام بیدار بشم زلزله هم بیاد بیدار نمیشم😐(عه مثل من😐)
جونگ کوک: پس چرا الان شدی😐
ا.ت: نه خواب نه بیدار بودم تقریبا...ولم میکردین خودم یکم دیگه بیدار میشدم😑
تهیونگ: نه اینجوری بیشتر حال میداد😁😂
ا.ت: 😑
ا.ت: بقیه اعضا کجان؟
جونگ کوک: توی پذیرایی هر کدومشون سرشون گرم یه کاریه متوجه ما هم نشدن
تهیونگ: ولی با این جیغ فرا بنفشی که ا.ت زد چی؟
جونگ کوک: اگه میفهمیدن خو تا الان میومدن
هم اکنون از روی تخت برای شما پارت میزارم😐😂
فصل 3 پارت 18
ا.ت:*جیغ فرا بنفشی میزنه و..*
جیمین: ای آاااااااااااااااخ
جونگ کوک:*پاش توی ملافه میپیچه و با کله فرود میاد روی زمین*
تهیونگ: عه وا خاک به سرم جیمینا چی شدی؟؟*ملافه رو از روی سرش کنار میزنه*
جیمین:..............
تهیونگ: مردی؟؟
جیمین:.............
ا.ت:*بدبخت هنوز تو شوکه*
جونگ کوک:*با هزاران بدبختی بلند میشه* این وردنه هه رو از کجا آوردی◉_◉؟؟
ا.ت: چ..چی؟ خب من...همیشه یه وردنه زیر بالشتم میزارم برای مجهز بودن که اگه یه وقت چیزی اومد بکشمش🙂
تهیونگ: آخه آدم عاقل وردنهههه؟؟
ا.ت: نمیدونی چقدر کاربرد داره..
تهیونگ: کاربرد های بیش از حد وردنه ی شما...زده هیونگمونو ناقص کرده😐
ا.ت:*نیگاهیش میکنه* عیب نداره یکم دیگه به هوش میاد
تهیونگ: هوم
ا.ت: فقط یه سوال...شماچه مرضتون بود منو بیدار کردیننننن؟؟؟؟
تهیونگ: عه خب...اینو جیمین هیونگ برات توضیح میده😁(بدبخت از جیمین هیونگ🥲😂)
ا.ت: من اون جیمین هیونگتونو میکشم😑🔪(تو گوه میخوری😐🔪)
جونگ کوک: حالا که جیمین هیونگ بیهوشه چجوری میخوایم یونگی هیونگ رو زره ترک کنیم؟
ا.ت: آخه اون؟ برای چی؟
تهیونگ: آره و تو هم کمکمون میکنی😁
جونگ کوک: این فکر جیمین هیونگ بود تازه من بدبختم از خواب بیدار کردن خودشو تهیونگ😑 منم بهشون پیوستم و الان با کمک هم بقیه رو بیدار میکنیم
تهیونگ: و تو هم کمکمون میکنی😁(چند بار میگی فرزندم😐 کلا فاز تهیونگ و جین توی فیک یا کلا سناریو یا هر چی که مینویسم سمیه😐😂)
ا.ت: بابا بزارین من بکپم خو برای چی مرض داریم بیدارش کنیم؟
جونگ کوک: کپک زدی از بس خوابیدی😐
ا.ت: من کلا ۲ ساعت خوابیدم خیلی زیادههه؟؟
تهیونگ: تو خو سه ساعت بود
ا.ت: تو بگو ۲ و نیم...نیم ساعت طول کشید تا خوابم ببره
جونگ کوک: نیم ساعت؟؟
ا.ت: آری...از بچگی خواب نداشتم(مثل من😐)
تهیونگ: حیوان درونش جغده😂
ا.ت: مرض😐
جونگ کوک: چیکار کنیم جیمین هیونگ بیدار شه؟
تهیونگ: هیچی میشینیم نیگا میکنیم..
(چند ثانیه ای سکوت)
جونگ کوک: ما الان چرا ساکتیم؟😐
ا.ت: چون خوابمون میاد..
تهیونگ: من خوابم نمیاد😐😂
ا.ت: من خییییییلی خوابم میاد
جونگ کوک: مگه همین الان نگفتی از بچگی خواب نداشتی😐
ا.ت: وقتی میخوام بخوابم اینطوریم ولی وقتی میخوام بیدار بشم زلزله هم بیاد بیدار نمیشم😐(عه مثل من😐)
جونگ کوک: پس چرا الان شدی😐
ا.ت: نه خواب نه بیدار بودم تقریبا...ولم میکردین خودم یکم دیگه بیدار میشدم😑
تهیونگ: نه اینجوری بیشتر حال میداد😁😂
ا.ت: 😑
ا.ت: بقیه اعضا کجان؟
جونگ کوک: توی پذیرایی هر کدومشون سرشون گرم یه کاریه متوجه ما هم نشدن
تهیونگ: ولی با این جیغ فرا بنفشی که ا.ت زد چی؟
جونگ کوک: اگه میفهمیدن خو تا الان میومدن
هم اکنون از روی تخت برای شما پارت میزارم😐😂
۲۲.۹k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.