sorry

sorry...
p.7
ویو نویسنده....

جونگ کوک و تهیونگ تو اتاق کار جیمین...تهیونگ یه گوشه وایساده..و به زمین خیره شده بود....جونگ کوک هم گوشه دیوار زانو هاش رو بغل کرده بود....اروم ولی با بغض گفت....

کوک. چرا این کار رو کردیم؟!
تهیونگ لحظه ای فکر کرد..جونگ کوک جمع بسته بود...
ته. جیمین خیلی تو رو دوست داشت ولی منو..نه!
کوک. ههه..ما رو به یه اندازه دوست داشت...
ته. از کجا میدونی..؟
کوک. گاو صندوق ها...رمز یکی تاریخ تولد من..رمز یکی تاریخ تولد تو...
ته. این که دلیل نمیشه...
کوک. تو یکیشون عکسای منو تو بود...از تو بیشتر بود...

تهیونگ حرفی نزد..در واقع حرفی نداشت که بزنه...
فقط...اروم و بی سروصدا از اتاق بیرون رفت....
ناراحت بود ولی نه زیاد... نفرتی که نسبت به جیمین داشت زیاد بود..داشت میرفت به اتاقش که نگاهش افتاد به ته راهرو...اتاق اصلی جیمین...به سمتش قدم برداشت...دستش رو گذاشت رو دستگیره..جیمین هیچوقت نمیزاشت وارد اتاقش بشن..اول پشیمون شد ولی بعد دستگیره رو پایین کشید...لحظه ای قلبش با چیزی که دید به درد اومد...
-------------------------------------------------------------------------------
خبب..بچه ها از این به بعد جلوی اسم ها این علامت(.) بیاد یعنی داره حرف میزنه...این علامت (^)یعنی تو دلش داره حرف میزنه...
دیدگاه ها (۱۱)

sorry....p.8ویو تهیونگخدای من..کل اتاق پر از عکس ها من و جون...

هوووووو ۱۰۰ تایی شدنمون مبارک...

sorry....p.7ویو نویسندهتو دفتر جیمین..مین هو:سلام مستر پارکج...

sorry...p.6سه روز بعد...ویو نویسنده...با گام های تند تو دفتر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط