پارت ۷۱

جونگ‌سو و جونگ‌هی از پله‌ها اومدن پایین. جونگ‌هی دوباره نشست روبه‌روی ات و جونگ‌کوک، یه لبخند پرذوق زد و گفت:
– خب بگید ببینم… کجا آشنا شدید با هم؟ و کی عاشق هم شدید؟

جونگ‌کوک بدون حتی پلک زدن، خونسرد گفت:
– اشتباه نکن. ازدواج ما یه ازدواج معمولی نبوده. برای سود شرکت‌ها با هم ازدواج کردیم… بنابراین هیچ عاشق شدنی در کار نیست.

جونگ‌هی چشم‌هاشو گرد کرد:
– واقعاًاااا؟ چرا؟

ات با همون لحن آرام و مهربونش، ولی کاملاً بی‌هیجان، ادامه داد:
– چرایی در کار نیست. ما هیچ حق انتخابی نداشتیم.

جونگ‌هی کمی مکث کرد و گفت:
– اوکی… ببخشید.

ات شونه‌ای بالا انداخت:
– نه بابا، اشکالی نداره.

جونگ‌کوک کمی خم شد، نزدیک ات نشست تا تو بغلش با نینی بازی کنه. نینی شروع کرد به خنده‌های ریز و شیرین.
ات، با نگاه به نینی، پرسید:
– چند ماهشه؟

جونگ‌هی گفت:
– ده ماهشه.

– آهااا… پس هنوز کوچولوعه.

جونگ‌کوک با یه لبخند شیطنت‌آمیز گفت:
– تو هم هنوز کوچولویی.

ات فوری چشم‌غره رفت بهش:
– …

بعد رو کرد به جونگ‌هی:
– راستی، چرا لباستو عوض نکردی؟

جونگ‌هی گفت:
– چون جونگ‌سو گفت شاید بهتر باشه از فضای این خونه یه کم دور باشیم و با هم بریم بیرون.

ات با آرامش گفت:
– آره… نظر خوبیه.

جونگ‌سو هم گفت:
– دقیقاً… بریم.

همه بلند شدن. جونگ‌هی همه‌ی وسایل نینی رو داد دست شوهرش. نینی هم تو بغل جونگ‌کوک بود. موقع ایستادن برای رفتن، ات وسط ایستاد، جونگ‌هی سمت راستش و جونگ‌سو سمت چپش. همه دست در دست هم از در خونه رفتن بیرون و راهی پاساژ شدن.

وسط راه، ات گفت:
– نظرتون چیه برای شام بیاید خونه‌ی ما؟

جونگ‌هی دست‌هاشو تکون داد:
– نه بابا… مزاحم نمیشیم.

ات جدی ولی مهربون گفت:
– نه بابا، چه مزاحمتی؟

بعد برگشت سمت جونگ‌کوک:
– بریم فروشگاه، می‌خوام وسیله بگیرم.

جونگ‌کوک لبخند زد:
– چشم، فرمانده.

ات هم خونسرد گفت:
– آفرین… خوبه.

با هم رفتن سمت فروشگاه. نینی رو گذاشتن توی سبد خرید، روی اون قسمت مخصوص نشستن بچه‌ها. نینی همین که نشست، شروع کرد پاهاشو تند تند تکون دادن.

ات با خنده‌ی کوچیکی که سریع هم جمعش کرد، دستش رو گذاشت رو دسته‌ی چرخ و آروم حرکتش داد. صدای قل‌قل چرخ‌ها توی فروشگاه می‌پیچید و همه با هم شروع کردن به خرید کردن.
دیدگاه ها (۳۱)

پارت ۷۲

پارت ۷۳

پارت ۷۰

پارت ۶۹

ادامه ی ۱۶۴

دوست پسر دمدمی مزاج

اسم رمان: jk ✨ دختر ناشناس: اوو( صدای خیلی اهم اهمی) ددی میش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط