♡پارت 4♡

♡پارت 4♡
هانول:رفتم در اتاق بورام سریع رفتم تو بدون اینکه چیزی بگه شروع کردم:
بورام میشه چند لحظه به ما گوش کنی
بورام: چیشده بود تعجب کرده بودم... باشه
کوک: دخترم ما میدونیم تو از خواهرت بدت میاد و این همش تقصیر منه من بین شما دوتا خیلی فرق گذاشتم و این باعث شده که تو خیلی ناراحت بشی من اصلا نمیخوام ناراحت باشی پس لطفا انقدر فکر نکن ما بین تو و یون جی فرق میزاریم...
بورام: فرق نمیذاریددددد؟؟؟
دیگه باید چیکار میکردین؟؟؟ شما فقط به یون جی اهمیت میدید پس من چی من هیچوقت برا شما مهم نبودم؟؟«بغض»
کوک: بورام لطفا اینجوری نگو باشه اشتباه از ما بوده ولی تو میشه دوباره فرصت بدی؟؟ ما جفتتون رو دوست داریم
هانول: اره عزیزم هم تو و هم یون جی برای ما عزیزید پس اینجوری نگو
بورام: پس این همه مدت که منو نادید گرفتید چی هاا؟؟؟؟
کوک: بورام تو اصلا نباید فکر کنی یون جی جایگزین توعه...
هانول: بورام تو اولین دختره ما هستی ما تو رو خیلی دوست داریم
بورام:
حتا فکرشم نمیکردم که انقدر مامان بابا منو دوست داشته باشن یعنی این حرفارو خودشون زدن؟؟
هانول: بورام لطفا با یون جی خوب رفتار کن نه بخاطر اینکه اون ناراحت نشه نه فقط چون شما دوتا دلیل زندگی ما هستین
کوک: ما میریم تو خوب فکر کن..
بورام:
مامان بابا رفتن و هنوز واقعا باور نمیکردم که انقدر به منم اهمیت بدن توهمین فکرا خوابم برد

واقعا چرا انقدر کامنتا کمه؟؟
بده؟؟؟