لیسا بیاین بخورین

لیسا : بیاین بخورین
من سیرم
_منم گرسنه نیستم
چرا؟
_همینجوری
چیزی خوردی ؟
(تهیونگ دست ا/ت رو گرفت و بردش تو اتاق)
_تو چرا هی یادت می‌ره خون آشامم اینو هی باید بهت بگم واقعا.....(داد)لعنتی تو خیلی احمقی بفهم دیگه بفهم(داد)
(گریه)
_(رفت بیرون)

ویو تهیونگ
واییی من چیکار کردم خب اونم یه انسان و انسان ها حافظه اشون ضعیفه من نباید اینجوری میکردم آخه الان چیکار کنم؟ اوففف

ویو ا/ت
این چش بود منم آدمم یادم می‌ره خب بعدشم من خیلی خوب می‌دونم که خون آشاما میتونن غذاهای مارو بخورن ولی وقتی میخورن یکم دل درد میگیرن واقعا که نشسته بودم تو اتاقم گریه میکردم


فلش بک به شام

تهیونگ هی به ا/ت زنگ میزد اما ا/ت رد میداد

×جواب نمیدی دخترم؟
نه مامان
×چرا غذا نمی‌خوری؟
چیزی نیست مامان(رفت)
تهیونگ دوباره زنگ زد ا/ت این بار جواب داد
چیه ؟
_کجایی؟
به تو چه
_کجایی(داد)
خ...خونه
_بیا پایین
نمیام
_لطفا خواهش میکنم
(رفت پایین)
_سلام
سلام
_ا/ت لطفا منو ببخش من اشتباه کردم خواهش میکنم منو ببخش من خیلی دوست دارم عزیزم معذرت می‌خوام خیلی خیلی ببخشید من نباید داد میزدم من می‌تونستم بخورم ولی نخوردم من چرا الکی یه کاری کردم که بعد پشیمون بشم(گریه)
باشه باشه باشه باشه گریه نکن(بغلش می‌کنه )
_(بغلش‌میکنه)

پایان🥹
دیدگاه ها (۹)

رویای من دروغ نمیگه

رویای من دروغ نمیگه

لیسا:ا/ت خوابه؟لینا:نمیدونم من میرم تو اتاقم (رفت)ویو لیسا ر...

خون آشام وحشی من_آخه چرا؟+نمی‌تونستم بگم خب _خجالت نکش خب ال...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت آخر‌ویو تهیونگبدو بدو به سمت ان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط