دلم میخواهد دستانت را بگیرمقدم بزنیمزیر باران شبانهتا از گرمای "دوستت دارم"کنار عطر گردَنَت ...جمع شوی در آغوشم و بی اعتنا به نگاه عابران ببوسم لبخندت راکه هر دو بدانیمپاییز فصل دیوانگیست !