تک پارتی
#تک_پارتی
#چان
《وقتی زیادی مهربونه..》
علامت ا.ت+ علامت چان_
ویو ا.ت..
بلاخره بعد چندمین نگاه به قفسه ها کفش های مورد علاقت رو پیدا کردی با شوق برگشتی سمت چان..
+چاگیااااا چاگییی..
چان همینطور که به کفش های مردانه نگاه میکرد نگاهشو بهت داده و با دیدن شوقت لبخند زد:)
_جانم؟
دستتو بلند کرده و رو به کفشا اشاره کردی..
+پیداشون کردم..
_چه خوب چند دقیقه وایسا تا برگردم..
سرتو سریع تکون داده و دوباره نگاهتو به کفشا کردی...
ولی طی نگاهت چشمت به یکی از کفشای همون قفسه افتاد اونم خیلی خوشگل بود ولی خوب....
_ا.ت؟
با صدای چان به خودت امدی و زود برگشتی سمتش دستاشو به سمتت هدایت کرد و کفشارو بهت داد..
_بپوشش
با شوق نشستی رو صندلی و کفشای آبی آسمانی رنگو به پات کردی بلند شدی و دیدی چان محو پاهات شده خندیدی که نظر جلب کرد و بهت خیره شد..
+چرا اونجور نگاه میکنی؟
نفس طولانی به بیرون داده و کمی نزدیکت شد..
_چون باهات اونقد که خوشگلن همه کفشا تو باهات مثل یه الماس میمونن!
از خجالت لپ هات گل انداخته بود زود سرتو به پایین هدایت کردی که دوباره خندید و گفت:درش بیار بخرم:)
زود نشستی کفشارو از پاهات درآوردی و به چان دادی...
کفشاتو پوشیدی کیفتو برداشته و به بیرون رفتی تعجب کرده بودی اخه چان دو تا کفش تو دستاش گرفته بود...
رفتی جلو و گفتی:عزیزم؟
با لبخند همیشه گی اش برگشت سمتت و گفت:جانم؟
+چرا دو تا کفش دستته؟
_هوم شاید اون بنفش هارو هم گرفتم!
تعجب کردی چان از کجا فهمیده بود تو از اونا هم خوشت امده..
با خوشحال دویدی سمتش و محکم بغلش کردی که اونم متقابلن از کمرت گرفته و محکم بغلت کرد:)
+مرس کی تموم چیزایی که خانوادم منو ازش محروم کرده بودنو برام جبرلن میکنی:)
عاشقتم چان...
The end...
چانگبین=فردا
#چان
《وقتی زیادی مهربونه..》
علامت ا.ت+ علامت چان_
ویو ا.ت..
بلاخره بعد چندمین نگاه به قفسه ها کفش های مورد علاقت رو پیدا کردی با شوق برگشتی سمت چان..
+چاگیااااا چاگییی..
چان همینطور که به کفش های مردانه نگاه میکرد نگاهشو بهت داده و با دیدن شوقت لبخند زد:)
_جانم؟
دستتو بلند کرده و رو به کفشا اشاره کردی..
+پیداشون کردم..
_چه خوب چند دقیقه وایسا تا برگردم..
سرتو سریع تکون داده و دوباره نگاهتو به کفشا کردی...
ولی طی نگاهت چشمت به یکی از کفشای همون قفسه افتاد اونم خیلی خوشگل بود ولی خوب....
_ا.ت؟
با صدای چان به خودت امدی و زود برگشتی سمتش دستاشو به سمتت هدایت کرد و کفشارو بهت داد..
_بپوشش
با شوق نشستی رو صندلی و کفشای آبی آسمانی رنگو به پات کردی بلند شدی و دیدی چان محو پاهات شده خندیدی که نظر جلب کرد و بهت خیره شد..
+چرا اونجور نگاه میکنی؟
نفس طولانی به بیرون داده و کمی نزدیکت شد..
_چون باهات اونقد که خوشگلن همه کفشا تو باهات مثل یه الماس میمونن!
از خجالت لپ هات گل انداخته بود زود سرتو به پایین هدایت کردی که دوباره خندید و گفت:درش بیار بخرم:)
زود نشستی کفشارو از پاهات درآوردی و به چان دادی...
کفشاتو پوشیدی کیفتو برداشته و به بیرون رفتی تعجب کرده بودی اخه چان دو تا کفش تو دستاش گرفته بود...
رفتی جلو و گفتی:عزیزم؟
با لبخند همیشه گی اش برگشت سمتت و گفت:جانم؟
+چرا دو تا کفش دستته؟
_هوم شاید اون بنفش هارو هم گرفتم!
تعجب کردی چان از کجا فهمیده بود تو از اونا هم خوشت امده..
با خوشحال دویدی سمتش و محکم بغلش کردی که اونم متقابلن از کمرت گرفته و محکم بغلت کرد:)
+مرس کی تموم چیزایی که خانوادم منو ازش محروم کرده بودنو برام جبرلن میکنی:)
عاشقتم چان...
The end...
چانگبین=فردا
۲۸.۰k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.