جزیره کشف نشده 🌴 پارت۱۲ 💚
کای: چرا بهشون گفتی دیوید پسرته؟
ــ اینطوری راحت ترم.
کای: اگه به پادشاه دروغ بگی به دردسر میفتیا؟
ــ پادشاه هیچی نمیفهمه اگه هیشکی نگه.
کای: دیگه خوددانی از من گفتن. اینجا قانونش خیلی سخته.
ــ سخت تر از قانونای ما نیس.
کای: اوکی. من میرم بقیه رو بیدار کنم شما هم آماده بشید تا بریم کاخ.
ــ باشه.
کای هم رفت...........
دیوید: اینو دیگه چطوری ترسوندی؟
ــ تو یکی خفه که بعدا به حسابت میرسم.
خندید........
ــ مرض.
دیوید: باشه.
آماده شدیم. لباسای شیکمو پوشیدم. جووون چه جیگری شدم. بووس به خودم. دیویدو بقیه بیرون منتظرم بودن. رفتم بیرون. دهن همشون باز منده بود بله ما اینیم. فرشته ها هم فرزندان من هستن. جانگکوک دم گوش دیوید چیزی گفت که دیوید خندید. با اخم نگاشون کردم. من دیویدو میکشم.........
کای: ماشینا آماده هستن بریم.
جانگکوک: باشه.
سوار ماشینا شدیم. داخل شهر شدیم. وایی چه کیوتن! چه خوشگله.. همه مشغول کار خودشون بودن. اگه شهر ما بود اینجور ماشین میدیدن عین چی خودشونو میکشتن تا عکس بگیرنو به بقیه پز بدن. باید صادقانه اعتراف کنم عاشق شهرشون شدم. جلوی دری بزرگ که حدس میزنم در کاخ مرکزیشونه نگه داشتند. یکی اومد و به جانگکوک احترام گذاشتو اجازه ورودو داد. در باز شدو حیاطی پر از گلهای زیبا نمایان شدند............
ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts
ــ اینطوری راحت ترم.
کای: اگه به پادشاه دروغ بگی به دردسر میفتیا؟
ــ پادشاه هیچی نمیفهمه اگه هیشکی نگه.
کای: دیگه خوددانی از من گفتن. اینجا قانونش خیلی سخته.
ــ سخت تر از قانونای ما نیس.
کای: اوکی. من میرم بقیه رو بیدار کنم شما هم آماده بشید تا بریم کاخ.
ــ باشه.
کای هم رفت...........
دیوید: اینو دیگه چطوری ترسوندی؟
ــ تو یکی خفه که بعدا به حسابت میرسم.
خندید........
ــ مرض.
دیوید: باشه.
آماده شدیم. لباسای شیکمو پوشیدم. جووون چه جیگری شدم. بووس به خودم. دیویدو بقیه بیرون منتظرم بودن. رفتم بیرون. دهن همشون باز منده بود بله ما اینیم. فرشته ها هم فرزندان من هستن. جانگکوک دم گوش دیوید چیزی گفت که دیوید خندید. با اخم نگاشون کردم. من دیویدو میکشم.........
کای: ماشینا آماده هستن بریم.
جانگکوک: باشه.
سوار ماشینا شدیم. داخل شهر شدیم. وایی چه کیوتن! چه خوشگله.. همه مشغول کار خودشون بودن. اگه شهر ما بود اینجور ماشین میدیدن عین چی خودشونو میکشتن تا عکس بگیرنو به بقیه پز بدن. باید صادقانه اعتراف کنم عاشق شهرشون شدم. جلوی دری بزرگ که حدس میزنم در کاخ مرکزیشونه نگه داشتند. یکی اومد و به جانگکوک احترام گذاشتو اجازه ورودو داد. در باز شدو حیاطی پر از گلهای زیبا نمایان شدند............
ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts
۱۰.۰k
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.