#جزیره_کشف_نشده 🌴 پارت۱۱ 💚

رو تختا دراز کشیدیم. زود خوابم برد. با تکونای یکی چشامو باز کردم. دیوید بود. کنارمو نگاه کردم جانگکوک و کای بودن..............
ــ اینجا چیکار میکنید؟
دیوید: چی خواب میدی که اینجور عرق کرده بودی؟ فکر کردم مریض شدی. بخاطر همین رفتم خبرشون کردم و با دکتر اومدن.
ــ پس کوشه این دکتر؟
+ منم.
ــ تو چجور دکتری هستی که لباس سفید نداری؟
+ هوففف.. من جانگ هوسوک رئیس بخش سلامت بنگتن هستم. اتفاقی اینجا بودم که دیوید اومد و درموردتون بهمون گفت.
ــ آهان.
خواستم بلند بشم که سرم گیج رفت.........
هوسوک: باید بیشتر استراحت کنید.
دیوید با شیطنت.............
دیوید: دوری از بابا خیلی روت اثر کرده مامان جان؟
یه نیشگولی ازش گرفتم.........
ــ خفه شو بی ادب.
کای: تو که گفتی..
ــ ببخشید این پسر من خیلی پررو و بی ادبه.
یجوری به کای نگاه کردم که باید خفه شه............
هوسوک: خب باید بریم پسره باز اعلام جلسه اضطراری کرده. میدونه کار من حساسه ها ولی آدم بشو نیست.
جانگوک: دلیل جلسه مهمونای تازه هستن.
هوسوک: واقعا؟
جانگکوک: نمیدونم از کجا زود به گوشش رسیده که اینا اومدن فوری جلسه راه انداخته.
هوسوک: باشه. من رفتم شما هم بیاید. شب کار دارم.
جانگکوک: اوکی.
هر دوشون خارج شدن...........
کای: حالت خوبه؟
ــ ممنون آره.






ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts
دیدگاه ها (۱)

#جزیره_کشف_نشده 🌴 پارت۱۲ 💚

یک ساعت دیگه سه پارت بعدی را میزارم 🤍🤍

#جزیره_کشف_نشده 🌴 پارت۱۰ 💚

ببخشید دیروز پارتها را نزاشتم امروز 6پارت میزارم😍

love Between the Tides²⁸تهیونگصدای آمبولانس رو شنیدم سریع او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط